September 30, 2008

اقای احمدی نژاد دروغ چرا؟نامه ی محمدی از زندان اوین-انجمن زندانیان سیاسی

امسال هم مردم کشورهای جهان نمایندگانی درمجمع سازمان ملل داشتند، در این میان نیز آقای احمدی نژاد به عنوان ریاست جمهوری ایران در این گردهمایی حضور داشت، اما همین جا سؤال این است که آیا اساسا نظامی با ساختار جمهوری اسلامی در کشور وجود دارد تا محمود احمدی نژاد دررأس آن باشد؟

در حال حاضر حکومتی در ایرات قدرت را در دست دارد که نامش جمهوری اسلامی است، اما به راستی کدام یک از این دو واژه، جمهوری یا اسلامی، در عمل در سطح سیاسی، اجتماعی؛ اقتصادی، اعمال قدرت می کنند؟

و یا آیا این دو در تلفیقی با یکدیگر عمل نمی کنند؟ و آیا اساسا این دو سنخیتی با یکدیگر دارند؟ جواب هر یک از این سوال ها مستلزم بررسی ریشه ای، تاریخی و محتوایی این دو حیطه و دو مکتب است، که یکی بنای انسانی- سیاسی و دیگری بنایی الهی- مذهبی دارد.

اما میشود با نگاهی اجمالی به سه دهه عملکرد حکومت حاکم بر ایران که توسط حزب جمهوری اسلامی پایه گذاری و تشکیل شده است، دریافت که چه نوع ساختاری در ایران قدرت را در دست دارد.

محمود احمدی نژاد، باید این موضوع را بداند، اگر چه ایشان به دلیل قبضه بودن قدرت ( منابع اقتصادی ملی و نیروهای مسلح) توسط حزب جمهوری اسلامی، به عنوان نماینده قدرت اسلامی حاکم بر ایران در سازمان ملل شناخته می شود، اما به عنوان نماینده ملت ایران که به شیوه های شناخته شده ی انتخاب در نظام های جمهوری اسلامی و دموکراتیک برگزیده شده باشد، خیر..

اما سخنرانی ایشان، در مجمع سازمان ملل آنقدر که به موعضه ی یک واعض مذهبی شباهت داشت کمتر شباهت را هم به سخنرانی یک فرد سیاسی داشت.
جهان، انسان؛ عبودیت و آزادی و عدالت موضوعات سخنرانی او را تشکیل می داد و این موضوعات را با مفهوم الهی واز دیدگاه اعتقادات مذهبی خود مطرح نمود و چنان که از سخنرانی ایراد شده استنباط می شود، ایشان معتقدند تا انسان به اصول الهی و مذهبی ایمان و باور نداشته باشد نمی تواند جهان را بشناسد، انسان باشد و به آزادی احترام بگذارد و عادل باشد.
اما آیا میتوان حکومتی را نام برد که بر پایه اصول مذهبی و نه با در نظر گرفتن اصل سکولاریسم توانسته باشد این موضوعات را در جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی در اکثریت جامعه حاکم نمایندگی کند.
شاید طالبان!

محمود احمدی نژاد، آزادی را تنها در بندگی خدا خلاصه میکند که اگر منظور ایشان از بندگی خدا ، بندگی کسانی است که خود را نماینده خدا میدانند و مینامند، این خود عین ستمگری، ظلم واستبداد مذهبی است، نه آزادی..

اگر ایشان معتقدان به مکتب الهی را نماینده قدرت و خواست الهی میدانند و انسان ها را موظف به پیروی از این قدرت و نمایندگان، این خود عین پایمال نمودن هرگونه آزادی و حقوق بشر است، آنچنان که تاریخ حاکمیت مذاهب بر جوامع، این واقعیت را اثبات میکند.

و اگر منظور ایشان از آزادی، یعنی همین وضع حاکم در ایران است، پس خوشا به حال کشورهای متمدن جهان که اسیرند و نصیبی از آزادی مردم ما ندارند. آزادی آن مفهومی است که در بیانیه جهانی حقوق بشر آمده و عمل به آن از جانب دولت ها، آزادی انسان را تضمین میکند.
اما در مورد بحث عدالت ، من هم بر این باورم که عدالت، دادن فرصت شکوفایی به همه استعدادهای انسان است و بدون آن محال است که جامعه بشری طعم امنیت، آرامش و زیبایی و لذت حقیقی و سعادت را بچشد و حیات اجتماعی دوام و قوام و رشد یابد. اما آیا این موارد در ایران اسلامی محقق است؟
که ایشان از آن با چنان افتخاری برای دیگر ملت های جهان سخن می گوید؟ آیا تعیین نوع گفتار، دیدار، شنیدار، نوشتار، پوشش و حتی نوع خوراک برای ملت با دیدگاه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی، فرهنگی و تقویتی گوناگون و نیازهای مختلف، آن هم فقط به استناد اعتقادات مذهبی و رفراندومی با آن وضع و شرایط در 30 سال پیش عدالت است؟ بله، من باور دارم تا زمانی که دروغ، فریب، خودخواهی و برتری جویی به جهت تداوم قدرت، آن هم از نوع مذهبی اش مباح باشد هیچ عدالتی وجود ندارد.
آیا در بند کردن کسانی که به باورها و اعتقادات شما معتقد نیستند و با ساختار و شیوه ی عملکرد نظام اسلامی حاکم بر ایران، مخالف هستند و مخالفت خود را تنها به زبان آورده و یا نوشته اند، عدالت است؟
مواد 500 و 513 قانون مجازات اسلامی که به استناد آن ها مجازات های زندان صادر می گردد، تأییدی بر این موضوع است.در مقابل اصول 23 و 24 قانون اساسی عملا تنها برای نمایش هستند. بله من هم باور دارم که متجاوز و ظالم به واسطه ی قدرت مالی و سیاسی و تبلیغاتی اشت، خود را صاحب حق می شناسد و نه تنها از مجازات دور است بلکه مدعی و طلبکار نیز هست. اما این وضع را در کجا بهتر میتوان دید؟ اما در حقیقت باید ببینیم عدالت را چه کسی و از چه منظری و در چه شرایطی معنا میکند. آنهایی که دو هواپیمای بوئینگ 767 را در 11 سپتامبر 2001 به برج های تجارت جهانی کوبیدند، هم معتقد به عدالت بودند و برای تحقق عدالت و آزادی بشر آن چنان جنایتی را رقم زدند.
اما آنها عدالت را از دیدگاه اعتقادیشان معنا کرده بودند، نه اصول بشری.
آری من هم باور دارم پایه های ظالمانه ی موجود، در حال فروریختن است و تحولات بزرگ به نفع انسان و حقوق حقیقی و واقعی بشر در راه است، اما در کجا و به چه صورت؟ این مهم است! و در مورد معیارهای ثروت، و قوای نظامی آیا همین عوامل نیستند که ادامه ی حاکمیت جمهوری اسلامی را میسر کردند؟
آیا وزارت اطلاعات با بودجه نامعلومش و امکانات وسیعش نمادی از این سه عامل نیست؟

اما در مورد حاکمیت مردم ایران

محمود احمدی نژاد که در کنفرانس مطبوعاتی اش در جواب سؤال خبرنگار صدای آمریکا در این مورد که امروز قدرت در ایران در دست کیست، گفت: امروز در ایران قدرت در دست مردم است و حاکم، مردم هستند..
ولی آیا با توجه به شکل و شیوه انتخابات در ایران و به خصوص آرا اخذ شده و آمار واجدین شرایط رأی در 9 دوره ی انتخابات ریاست جمهوری میتوان گفت قدرت در ایران در دست مردم است؟
و آیا با وجود رینگ اصول 91،99،107،108،110 قانون اساسی میتوان این ادعا را داشت که مردم در ایران حاکمند و تمام مسئولان توسط مردم انتخاب می شوند؟
و آیا میتوان گفت مردم بر عملکرد مسئولان نظارت دارند؟ درحالی که نمایندگان مجلس و مجلس خبرگان توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت می شوند؟ آیا این نظارت ها توسط مجلس صورت میگیرد؟
یعنی از طریق اصل 76 قانون اساسی. آیا این اصل شامل نظارت بر شورای نگهبان هم می شود؟ اما چگونه مجلسی که نمایندگان و مصوباتش توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت می شوند و حتی بدون وجود شورای نگهبان، قانونی هم نیست، میتواند بر تمام امور کشور نظارت داشته باشد. ( اصول 91، 93،96،98،99)
اما در رابطه با جواب محمود احمدی نژاد به سؤالی در ارتباط با وضعیت روزنامه نگاران در ایران، باید گفت که ایشان ظاهرا فراموش کرده اند در سال های گذشته چند روزنامه و نشریه توقیف و چه تعداد روزنامه نگار به اتهام نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، اهانت به مقدسات و اهانت به مسئولین نظام به دادگاه احضار شدند و این درحالی است که حیطه ی مطبوعات در تمام کشورهای دموکراتیک، مهم ترین بخش اطلاع رسانی و نقد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوق بشری می باشد و در هنگام اعلام حقایق نیز دور از زیر ضرب بودن ابزارهای قدرت حکومت است.

اما در مورد اسرائیل، حتی اگر باور کنیم صهیونیست ها دین ندارند، آیا می بایست به این دلیل محو شوند؟ یا فقط باید به دلیل حمایت از مردمی به نام فلسطین کشوری به نام اسرائیل محو شود؟
آقای احمدی نژاد
حتی لازم نیست یک انسان دین باور باشد تا بتواند جهان، انسان، و آزادی و عدالت را بشناسد و به آنها احترام بگذارد. می شود انسان دین باور نباشد اما برای خود و دیگران و حتی دیگر موجودات مفید باشد، و به زندگی ها لذت بخشد. زیبایی هارا دوست داشته باشد، اخلاقیات انسانی را پاس بدارد و به حق احترام بگذارد و در مقابلش سپاسگزار باشد

دنیای روشن ما برتر زکفر و دین است
من عاشق و تو زاهد، فرق تو و من این است

حمیدرضا محمدی/ زندان اوین

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]