January 27, 2009

پشتیبانی از زندانی سیاسی جواد علی زاده-انجمن زندانیان سیاسی

پشتیبانی از زندانی سیاسی جواد علی زاده-انجمن زندانیان سیاسی
به اگاهی فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر می رسانیم ،همان گونه که در اطلاعیه ی پیشین اوردیم، جواد علی زاده فعال حقوق بشر که به تازگی از زندان ازاد شده بود بار دیگر ،همراه با ضرب و شتم از سوی نیرو های امنیتی در سنندج بازداشت شد. این کوشنده ی مدنی پس از ازادی از زندان به قصد شرکت در برنامه هایی که از سوی حامیان دفاع از حقوق مدنی شهروندان کرد، ترتیب داده شده بود راهی مناطق غرب کشور شد و در یکی از این برنامه های مدنی بازداشت شد که هیچ اطلاعی از او در دست نیست. به همین مناسبت،از سوی نهاد های دانشجویی و مدنی کرد و برای پشتیبانی از این زندانی،سایتی ترتیب داده شده است که گزارش های مربوط به ایشان در ان درج گردیده است. با حمایت خود از این زندانی مظلوم میزان پایبندی خود به موازین حقوق مدنی و شهروندی را محک بزنیم. انجمن زندانیان سیاسی
--------------------------------------------------------------------------------
بيانيه مشترك "اتحاديه ي دمكراتيك دانشجويان كورد" و "سازمان دفاع از حقوق بشر كوردستان" در خصوص دستگير
هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد این حق متضمن آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشند ... " ( ماده نوزدهم اعلامیه ج . ج . پ )
جای بسی تاسف است که تا کنون پس از گذشت شصت سال از انتشار این بیانیه هنوز هر از چد گاهی ناچار می شویم این مفاهیم اساسی حقوق انسان را که وجدان بشری بارها در متون بین المللی به عنوان ارزشهای جهانشمول تکرار و تاکید نموده باید برای حاکمیتی تکرار کنیم و گوشزد نماییم که خود امضاء کننده آن است .
متذکر شدن پی در پی این مفاهیم به حاکمیتی که سعی در از یاد بردن حقوق ابتدایی و طبیعی انسان دارد هر بار هزینه ای را به جامعه مدنی مجموعه فعالان دموکراسی خواه و حقوق بشر تحمیل می کند تا تاریخ برای قضاوت دو صف را در مقابل هم داشته باشند و تا جواد علی زاده ها معیار رو سفیدی در تاریکترین صفحات تاریخ ما باشند .
محکومیت ترین بازداشت مظلومانه و غیر انسانی جواد علی زاده بی هیچ تردیدی هر وجدانی را به موضع وا می دارد و هیچ تفاوتی را در اندیشه و نژاد دو ملیت بر نمی تابد .
نقض روز افزون حقوق بشر و بازداشتهای خود سرانه عزم جدی استبداد را برای سرکوب بارها نشان داده است اما نتیجه این رفتارها و سیاستهای سرکوب گرانه چیزی نخواهد بود جزانسجام و اصرار روز افزون رهروان آزادی ، به انتظار نتیجه ای غیر از این هستند زمانی از تاریخ درس خواهند گرفت که دیگر دیر شده است . لذا برای تفکیک جایگاه خود در میان صنوف حق و باطل به شدت بازداشت جواد علی زاده را که همراه با ضرب شتم وی و همچنین هتک حرمت از اماکن مورد احترام در حین شرکت در مراسم سالگرد ابراهیم لطف الهی بر سر مزار آن مرحوم از جانب نیروهایی که خود را حافظ ارزشها و حقوق افراد این جامعه می دانند به محکوم می نماییم و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط وی هستیم .
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:8 توسط جواد | آرشیو نظرات نظر بدهید
--------------------------------------------------------------------------------
بيانيه اعتراضي دانشجویان کرد دانشگاه همدان در خصوص دستگيري جواد عليزاده
در پی بازداشت جواد علیزاده (فعال حقوق بشر) كه هفته‌ی گذشته به دنبال سخنرانی درباب نقض گسترده حقوق بشر در كردستان و دفاع از كرامت انسانی، در مراسم سالگرد درگذشت ابراهیم لطف الهی (ابراهیم لطف الهی سال گذشته در بازداشتگاه اطلاعات سنندج به طرز مشكوكی جان خود را از دست داده و حتی جنازه‌اش تحویل خانواده نگردید) برای سومین بار در سال گذشته روانه سلولهای انفرادی گشته است.

ما به عنوان جمعی از دانشجویان كرد و فعالین دانشجویی و مدنی شهر همدان مراتب اعتراض خود به نقص حقوق انسانی بنابر مواد ذیل در اعلامیه جهانی حقوق بشر؛

ماده پنجم: احدی را نمی توان تحت شكنجه یا مجازات یا رفتاری قرارداد كه ظالمانه یا خلاف انسانیت و شئون انسانی باشد.

ماده نهم: احدی را نمیتوان خودسرانه توقیف حبس یا تبعید نمود.

اعلام داشته و خواهان آزادی هرچه سریع‌تر وی از زندان هستیم

+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:3 توسط جواد | آرشیو نظرات نظر بدهید
--------------------------------------------------------------------------------
بیانیه اعتراض آمیز جمعی از دانشجویان کرد دانشگاههای تهران و فعالان مدنی وسیاسی کردستان در خصوص دستگی
در حالی پای به سال میلادی جدید گذاشته‌ایم که کماکان پرچم فاشیسم به عنوان پدیده نامطلوب تاریخی، سیاسی در حال به اهتزاز در آمدن است. فاشیسمی که رژیم جمهوری اسلامی ایران پرچمدار آن شده است. رژیمی که همچون بیماری شیزوفرنیک یا می ترساند یا میترسد، یا میکشد یا قربانی میدهد و این در حالی است که دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال جامعه جهانی متعهد به اجرای مفاد سند جهانی حقوق بشر - میثاق حقوق مدنی وسیاسی – میثاق حقوق اجتماعی واقتصادی - کنوانسیون منع شکنجه -کنوانسیون عدم تبعیض نژادی و... میباشد ولی همچنان در مسیر مخالفت وپایمال کردن این تعهدات در حال حرکت است واین مسلئه در سالهای سیاه رادیکالیسم مذهبی وفاشیسم ملی به از جانب دولت احمدی نژاد به اوج خود رسیده است وآثار آن با داشتن بیشترین زندانیان سیاسی و فعالین حقوق بشر، خبرنگاران، دانشجویان وتوقیف مطبوعات به روشنی قابل مشاهده است. هرآنچه گفته شد عناصر به هم پیوسته‌ای هستند که فاشیسم بودن رژیم را به اثبات میرساند اما آنچه تامل برانگیزتر است خشونت عریانی است که رژیم در کردستان اعمال میکند خشونتی که جای قدرت به معنای واقعیش را گرفته و آنچه رژیم را نگه داشته خشونت است خشونتی عریان و نمادین در کردستان در طول این سالها اکثر زندانیان سیاسی ایران را کردها به خود اختصاص داده اند زندانیانی که از داشتن حداقل حقوق زندانی محرومند وحتی نسبت به زندانیان مرکز تحت فشار مضاعفی هستند، که زندانها و دستگاه اطلاعاتی رژیم در کردستان را به مخوف ترین زندانها تبدیل کرده است. شهید شدن ابراهیم لطف الهی این ادعا را به اثبات می‌رساند، مرگی که جنایت علیه بشریت می باشد با سکوت همگان همراه بود.

پس از سالهاپرومته ای ایرانی ظهور کرد و بالمس ودرک رنج وظلم ها ی روا داشته شده بر ملت کرد از سوی رژیم وجریانهای به اصطلاح دمکراتیک در ایران ،دفاع خود از حق وحقوق انسانی و حقوق بشر انه این ملت اعلام نمود و آن را به عرصه عمل وارد کرد. جواد رهایی را تنها در مبارزه برای حقوق بشرمیدید. برای او آزادی همان مبارزه برای آزادیست.

وی بارها در اعتصابات وتجمعات (همچون 16آذر 86) و محافل روشنفکری اعلام نموده که ملت کرد حق دارند سرنوشت خود را تعیین کنند. تنها آرمان وی حقوق بشر بدون سانسور بود اما فاشیسم حاکم بر رژیم نتوانست حسن نیت جواد را به فال نیک بگیرد و در مراسم سالگرد شهید شدن ابراهیم لطف الهی بعد از سخنرانی وی در مورد وضعیت حقوق بشر در کردستان به وی حمله نموده و با زیر پا نهادن تمام اصول انسانی وی را به طرز اسفباری در ملاء عام در زیر شکنجه به مکان نامعلومی ربودند.

جواد مردیست از دیار گیلکان از خطه قهرمان رودسر که برای اولین بار در تاریخ ایران پرچمدار این شد که به حمایت ازجنبش رهایی بخش ملت کرد بپردازد ونام خود را برای همیشه در تاریخ پر افتخار این ملت ثبت کند.

ما جمعی از دانشجویان کرد دانشگاهای تهران وفعالین مدنی وسیاسی کردستان ضمن محکوم نمودن سکوت مجامع سیاسی و روشنفکری داخل وخارج خواستار آزادی هرچه سریعتر جواد علی زاده دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی و فعال قوق بشر و دمکراسی خواه واقعی هستیم واز مجامع روشنفکری وسیاسی داخلی میخواهیم به پرومته‌ای ایران جواد علی زاده بپیوندند زیرا وی حقوق بشر را برای همگان میخواست
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:1 توسط جواد | آرشیو نظرات یک نظر

نامه تکان دهنده خانواده داغدار دكتر زهرا بنی خطاب به ملت ایران

پیام دانشجو:کسانی که می خواهند در باره ی پرونده ی این رژیم داوری کنند و میزان ادعاهای انها در پایبندی به قانون،انصاف و عدالت را بسنجند،این نامه را بخوانند.به راستی که این پرونده، مصداق واقعی ضرب المثل ،،مشت نمونه ی خروار است،، می باشد.چه کسی است که نداند در ۳۰ سال گذشته هزاران جنایت از این دست در نهاد های گوناگون وابسته به این نظام بسیار مقدس(!؟) اتفاق افتاده است و به سرعت ماست مالی شده تا به تقدس نظام خدشه ای وارد نشود؟اخر این دشمن نباید نقطه ضعفی به دست بیاورد و به این نظام مقدس علوی و ولایی ضربه ای بزند!به درک -با پوزش از خانواده های مقتولین-که هزاران ادم مثل زهرا بنی یعقوب در زندان ها و بازداشت گاه ها با ضربه ی مغزی می میرند،نظام اسلامی و علوی باید پایدار باشد تا دشمن شاد نشود!؟؟...............................................................................................
به نام خدا
مردم آگاه ایران ،بویژه فعالان حقوق بشر
بیش از یكسال از مرگ مشكوك فرزند دلبندمان دكتر زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منكر همدان می گذرد.در این مدت تلاش فراوانی از سوی ما ، وكلای مدافع پرونده ، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و روزنامه نگاران مستقل برای كشف حقیقت صورت گرفته اما متاسفانه تاكنون پرونده به نقطه روشنی نرسیده است و متهمان همچنان آزاد هستند و مجازاتی برای آنها در نظر گرفته نشده است.هیچ كس پاسخ مشخصی به ما نمی دهد.به همین دلیل با مروری بر پرونده دخترمان از شما یاری می خواهیم و جمله تامل برانگیز یك هزار دانشجوی پزشكی را كه چند روز قبل با ارسال توماری برای رییس قوه قضائیه نسبت به چگونگی روند رسیدگی به این پرونده اعتراض كردند ، یاد آوری می كنیم :"این اتفاق می توانست و می تواند برای هركدام از فرزندان ایران زمین روی دهد."فرزند ما ، دکتر زهرا بنی یعقوب دانش آموخته دبیرستان تیزهوشان ،نفر 23 آزمون سراسری دانشگاهها و فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشكی تهران از حدود هشت ماه قبل از مرگش ، در مناطق محرم همدان و کردستان در حال طبابت بود . او به خاطر پدرش که زندانی سیاسی رژیم شاه بود ، از طرح خدمت اجباری پزشکان معافیت داشت و حضورش در این مناطق محروم کاملا داوطلبانه بود .

زهرا ی 27 ساله ما ،روز جمعه 20 مهرماه 86 ساعت 10 صبح در پارکی در شهر همدان به همراه نامزدش توسط ماموران ستاد امر به معروف دستگیر شد . مسوولان این ستاد بیش از 24 ساعت ما را در جریان بازداشت دخترمان قرار ندادند .. چرا که بازداشت او را از اختیارات قانونی خود می دانستند ..ساعت 11 صبح روز شنبه سرهنگ "...." با لحنی توهین آمیز با ما تماس گرفت و ضمن بیان اجمالی ماجرای بازداشت ، به پدر زهرا گفت که فردا به همدان بیایید . پدر می پرسد:" چرا فردا ؟ من می توانم امشب خود را به همدان برسانم ". او با اصرار زیاد از سرهنگ "..." می خواهد که با دخترش صحبت کند که اجازه نمی دهد .به گفته قاضی ، روز دوم بازداشت ، زهرا که از تماس ستاد با خانواده اش بی خبر است ، دائم خواهش می کند که اجازه دهند یک تلفن کوتاه به خانواده اش بزند تا برای آزادی اش به همدان بیایند . ( از صحبت های قاضی در روز دوم )سرانجام حدود ساعت پنج بعد از ظهر و با دستور قاضی اجازه صادر می شود که زهرا با ما تماس بگیرد . پدر و مادر در راه هستند و نمی تواند با آنها تماس بگیرد . به برادرش ، رحیم ، تلفن می زند و با توجه به اشکال در خط موبایل در منطقه ای که برادر حضور داشت ، تماس تلفنی به بیش ازچند کلمه نمی رسد . پس با محل کار خود تماس می گیرد و تقاضای دو روز مرخصی می کند تا بیمارانش با درهای بسته درمانگاه مواجه نشوند .تلاش برادر برای تماس دوباره نهایتا به این ختم می شود که برای صحبت با خواهرش باید تا ساعت 9 شب صبر کند .ساعت حدود هشت و نیم شب بود . موبایل برادر زنگ می خورد که پیش شماره همدان را می بیند . این بار تماس چند دقیقه طول می کشد . برادر در گفت و گو با زهرا احساس می کند وضعیت روحی زهرا در شرایط خوبی است . او در جواب این سوال برادر که می پرسد تو را اذیت نکرده اند ، می شنود" نه" و بلافاصله می گوید:" کسی بالای سرم ایستاده است ."برادر به زهرا اطمینان می دهد که پدر با پول نقد و سند در راه همدان است و حدود یک ساعت دیگر به آنجا می رسد . تماس تلفنی با "خداحافظ آبجی جان" و خداحافظ داداش" به پایان می رسد .بعد از این تماس دقیقا چه اتفاقی افتاده ، معلوم نیست . و غیر از اعضای ستاد امر به معروف ،فقط خدا می داند . پدر و مادر زهرا ساعت 10 شب به همدان می رسند . در جلوی بازداشتگاه با عجیب ترین توهین ها مواجه می شوند . یکی از اعضای ستاد به پدر زهرا می گوید از نظرما دختر تو صلاحیت پزشک بودن در این مملکت را ندارد . این فرد یک هفته پس از خاکسپاری زهرای عزیزمان ، با خانواده عزادار ما تماس گرفت و با انواع تهدیدها از ما خواست که پرونده را پیگیری نکنیم .. ( اسم این فرد حتی در بین متهمین وجود ندارد . ما از او به این دلیل نیز که خانواده ما را تهدید کرده ، شکایت کرد ه ایم اما دریغ از یک احضار و بازجویی کوچک که در باره اش صورت گرفته باشد . )پدر زهرا هنوز از یاد نبرده است كه سرهنگ" ..." چند ساعت پس از وقوع این فاجعه با خنده با او روبرو شد و گفت :"برای پیگیری وضع دخرت به آگاهی برو ،نه !برو دادسرا ،نه !بهتر است بروی پزشك قانونی."رییس ستادامر به معروف به خاطر مرگ تلخی كه در حوزه تحت نظارتش اتفاق افتاده بود ،كمترین نگرانی ،اضطراب و یا ناراحتی نداشت.اورژانس منطقه ، پس از معاینه جسد زهرا در ساعت نه و نیم شب ، عنوان می کند که او قبل از ساعت هشت شب فوت کرده است . ما بارها و در جریان بازپرسی به این گزارش دروغ اعتراض کردیم . اگر او ساعت هشت شب فوت کرده چگونه می توانسته در ساعت هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده باشد . آنها از ما پرسیدند که چه مدرکی برای اثبات این ادعای خود دارید ؟ ما در پاسخ گفته ایم غیر از شش نفری که در كنار برادر زهراشاهد مکالمه بودند ، می توانید پرینت مکالمه های تلفن همراه برادرش را بگیرید تا معلوم شود کی و از کجا با او تماس گرفته شده است . اما چهار ماه طول کشید تا این پرینت را دراختیار ما بگذارند . ( چرا چهار ماه ؟ کسی به این سوال ما نیزجواب نداده است .) در این پرینت نه تنها خبری از مکالمه ساعت هشت و نیم شب زهرا با برادرش نیست ، بلکه ساعت تماس ها هم به هم ریخته و نامرتب است . به عنوان مثال تماس ساعت 5 بعد از ظهر پس از تماس ساعت 6 ثبت شده است .. از نظر ما این دستکاری در اسنادی است که می توانست به حقیقت ماجرا کمک کند .پس از انتقال جسد زهرا به پزشکی قانونی ، آنها ساعت مرگ را 9 صبح روز شنبه اعلام می کنند . در حالیکه ساعت 5 بعد از ظهر و هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده و حدود ساعت 5 بعد از ظهر همان روز هم یک قاضی او را دیده و با او صحبت کرده است . بر اساس گزارش پزشک قانونی دو کبودی روی پاهای زهرا مشاهده شده است . کبودی روی ساق پای چپ و کبودی روی ران پای راست . اما به علل احتمالی این کبودی ها اشاره ای نشده است . آنها ادعا می کنند زهرا خودش را در اتاقی که زندانی بوده با پارچه های تبلیغاتی حلق آویز کرده است . اما توجه نمی کنند آیا کسی می تواند در فاصله یک و نیم متری اتاق رئیس بازداشتگاه در حالی که در اتاق بسته است ، خود را از چارچوب همان در بسته حلق اویز کند و هیچ صدایی هم از او شنیده نشود ؟به نظر ما دست اندر کاران پرونده به تناقض های دیگری هم که در این پرونده وجود دارد ، توجه نمی کنند . عجیب تر آنکه پزشکی قانونی به خونی که از بینی و گوش زهرا بیرون آمده ، هم توجهی نكردند و در هیچ کدام از گزارش هایشان به آن اشاره نکرده اند .دو -سه روز پس از مرگ دلخراش فرزندمان ،یكی از معاونان... با پدر زهرا دیدار كرد و به او گفت :"دیروز در شورای تامین استان حرف از شما بود كه جزو زندانیان سیاسی زمان شاه هستید و زحمت های زیادی برای پیروزی انقلاب كشیده اید .ما مشكلات زیادی داریم. دانشجویان پزشكی به خاطر این حادثه هم اكنون در اعتصاب هستند ..رادیوهای خارجی در این باره در حال سمپاشی هستند ،انتخابات مجلس هم نزدیك است .خواهش ما از شما این است كه حتی به اقوام خودتان هم نگویید كه فرزندتان در ستاد امر به معروف فوت كرده است.مثلا بگویید تصادف كرده و یا دچار ایست قلبی شده است. "این فقط نمونه ای كوچك از برخورد یكی از مسوولانی است كه به جای دادخواهی از خون به نا حق ریخته شده زهرا ما را توصیه به دروغ گفتن در باره مرگ دخترمان كرده است.از این مسوولین می پرسیم كه آیا هرگز در باره برخورد امام علی (ع) با مدیران خلافكار خود چیزی نخوانده و یا نشنیده اند ؟ آیا از یاد برده اند كه امام علی به خاطر ظلمی كه بر زن یهودی توسط كارگزارانش رفته بود ،خون گریست؟در زمانی که پیکر پاک فرزند عزیزمان را دفن می کردیم ، از بینی و گوش او خون جاری بود که هم ما و هم حاضران را منقلب کرد . ما با چند پزشک متخصص تماس گرفتیم که همگی گفته اند کسی که حلق آویز شده باشد به هیچ وجه گوش و بینی اش خون ریزی نمی کند و این از نشانه های ضربه مغزی است .بنابراین خانواده تقاضای نبش قبر را برای بررسی احتمالی ضربه مغزی داد که جواب نامه پنج ماه بعد آمد . البته ما با توجه به وضعیت روحی و جسمی مادر زهرا از این کار منصرف شدیم .. به ویژه که پزشکان متخصص گفته بودند پس از پنج ماه آثار جرم تا حد زیادی ازمیان می رود و شناسایی را مشکل می کند .ما با توجه به تناقضات متعددی که در پرونده بود و همچنین احتمال حمایت از متهمین ، این موارد را به رئیس قوه قضائیه اطلاع دادیم و درخواست کردیم پرونده به تهران منتقل شود . در نهایت در اسفند 86 موفق شدیم ، موافقت اقای شاهرودی و دیوانعالی کشور را برای این کار بگیریم .ده روزبعد برای پیگیری سرنوشت پرونده دخترمان به تهران ، بارها و بارها به دادسراهای مختلف مراجعه کردیم . آنها هر بار حرفی می زدند ، چند بار هم گفتند که پرونده در تهران است . اما نمی توانیم بگوئیم در کدام شعبه و کدام دادگاه در حال بررسی است .قاضی ... نیز یكبار در صحبت با پدر زهرا به او گفت كه اگر وكلای مدافع پرونده (خانم شیرین عبادی و آقای عبدالفتاح سلطانی) را عوض كنید.ما برای به نتیجه رسیدن پرونده با شما همكاری خواهیم كرد.او به پدر زهرا گفت :"من برای شما خیلی زحمت كشیده ام و در این پرونده ده مورد تخلف از اعضای ستاد امر به معروف گرفته ام."او چند ماه بعد از پدر زهرا خواست:" به اتفاق وكلا به همدان بیایید و بنشینید با متهمان گفت و گو و موضوع را حل و فصل كنید."قاضی ... آنچنان در باره حل و فصل پرونده با ما سخن می گفت كه انگار در باره یك دعوای كوچك و شخصی -خانوادگی حرف می زند.سرانجام در تیرماه 87 ، یعنی چهار ماه بعد از این که قرار بود پرونده در تهران بررسی شود ، دادگاه همدان بدون توجه به رای دیوان عالی کشور ، تمامی متهمین را با نوشتن این جمله " که اصولا جرمی اتفاق نیافتاده که بتوان در باره آن رای صادر کرد " ، از همه اتهامات مبرا کرد ..باز پرس پرونده در شرایطی این حکم را صادر کرده بود که در خلاصه پرونده ای که به امضای خودشان رسیده ، هشت مورد تخلف از جمله دستکاری در پرونده برای افزایش مدت بازداشت و... به چشم می خورد و این تخلف نیز مورد اعتراض قاضی کشیک قرار گرفته بود .با اعتراض ما و با توجه به رای دیوان عالی کشور ، سرانجام پرونده به تهران منتقل شد . پرونده فعلا در تهران است و ما به عنوان خانواده زهرا همچنان به دنبال بررسی دقیق صحنه هستیم که ایا اصولا امکان این اتفاق به آن شکل که عنوان شده وجود دارد یا نه؟اما هیچ كدام از مسوولان و دست اندركاران پرونده پاسخ مشخصی به ما نمی دهند.آیا در این كشور فریادرسی برای پیگیری و شناسایی دلایل و مقصران مرگ مظلومانه فرزند ما كه می توانست برای خود ،خانواده و جامعه اش مفید باشد وجود ندارد؟ آیا فریاد رسی در این كشور هست كه داد فرزندمان را بستاند؟
خانواده داغدار دكتر زهرا بنی یعقوب

انتقال دوتن از زندانیان به انفرادی-انجمن زندانیان سیاسی

انتقال دوتن از زندانیان به انفرادی-انجمن زندانیان سیاسی بنا به گزارش های رسیده اقایان علی صارمی و محمد حسین فلاحیه به انفرادی منتقل شدند. انتقال این دو زندانی سیاسی از بند ۳۵۰ و به دنبال اعتراض ان ها به بدرفتاری مسئولین این بند و ازار و اذیت زندانیان صورت گرفت. شایان ذکر است مدتی است که بزرگ نیا مسئول بند ۳۵۰ به بهانه های گوناگون زندانیان سیاسی را مورد اذیت قرار می دهد. یکی از اقدامات بزرگ نیا این بود که به مرور زندانیان سیاسی را از این بند به بند ها و زندان های گوناگون انتقال داد.به گونه ای که بند ۳۵۰ از زندانیان سیاسی تخلیه گردید و اینک فقط اقایان میثاق یزدان نژاد،ظهور نبوی و منصوری در این بند زندانی هستند

بیش از ۴۰۰ نفر از جنبش ما هستیم در زندان اوین-انجمن

بنا به گزارش های رسیده از زندان اوین بیش از ۴۰۰ نفر از بازداشتی ها ی میدان انقلاب در زندان اوین به سر می برند. تعداد بازداشتی ها به اندازه ای زیاد است که قرنطینه ی جدید،۲۴۰،بند ۷،بند ۸ و ۲۰۹ پر از زندانی است.این در حالی است که از بارداشتی های اول اذر هنوز حدود ۴۰ نفر در اوین نگهداری می شود. شایان ذکر است بند قرنطینه ی زندان اوین نیز اتش گرفت.

January 12, 2009

دیدار دکتر بهیه گیلانی با همسر ایه اله بروجردی-انجمن زندانیان سیاسی

دیدار دکتر گیلانی از همسر ایه اله بروجردی-انجمن زندانیان سیاسی --- روز گذشته بانو دکتر بهیه ی گیلانی-جیلانی-با همسر ایه اله بروجردی در بیمارستان کلینیک تهران دیدار کرد.این عضو انجمن زندانیان سیاسی از نزدیک با شرایط نامناسب جسمی خانم بروجردی اشنا شد و همدردی سایر مبارزین از جمله مهندس طبرزدی با این خانواده ی ستمدیده را اعلام کرد. خانم گیلانی در این دیدار تاسف خود از برخورد های ضد انسانی رژیم با اقای بروجردی و خانواده اش را ابراز داشت. دکتر گیلانی که خود در جریان جنبش 18 تیر به مدت 2 سال تحمل حبس کرد و زیر شکنجه های قرون وسطایی قرار گرفت، خطاب به همسر بروجردی ابراز داشت که برای رسیدن به ازادی باید هزینه داد و شکیبا بود.ایشان تاکید کرد که قطع نظر از این که اقای بروجردی چگونه می اندیشد برای ما به عنوان مدافعین حقوق بشر ضروری است که از حقوق انسانی او و خانواده اش دفاع کنیم و زندانیان را به خودی و غیر خودی تقسیم نکنیم. همسر اقای بروجردی در این دیدار ضمن سپاس گذاری از خانم گیلانی و سایر مبارزین،گزارشی از نحوه ی برخورد رژیم با خانواده ی خود را ارایه داد و اعلام کرد:این حکومت همه ی اموال ما را مصادره کرده و ما حتا یک خانه برای سکونت نداریم. خانم بروجردی ابراز داشت:اگر هواداران ایه اله نبودند و به ما نمی رسیدند تا کنون مرده بودم. زیرا 3 بار سکته کرده ام و هزینه ی بیمارستان نیز نداشته ام. ایشان تاکید کرد که بروجردی با دین سیاسی مخالف است و به ازادی به معنای واقعی و مطلق ان احترام می گذارد و هرنوع دخالت دین و روحانی در حکومت را جایز ندانسته و به همین دلیل 15 سال است که مورد بغض این حکومت است.شایان ذکر است در این دیدار تعداد زیادی از هواداران اقای بروجردی حضور داشتند و از خانم گیلانی استقبال گرمی کرده و خواهان اتحاد همه ی مبارزین برای ازادی و جدا یی دین از حکومت شدند. این گروه همچنین از مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران و سایر مبارزین راه ازادی سپاسگذاری کردند. همچنین اقای بروجردی با ابلاغ پیامی خطاب به خانم گیلانی و اعضای انجمن زندانیان سیاسی،ضمن تاکید بر جدایی دین از سیاست خواهان اتحاد همه ی نیرو های دموکراسی خواه شد.

January 11, 2009

دیدار مهندس طبرزدی از زندانی سیاسی جهاندار-انجمن زندانیان سیاسی

یدار مهندس طبرزدی از زندانی سیاسی جهاندار-انجمن زندانیان سیاسی

مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران واز اعضای انجمن زندانیان سیاسی روز گذشته با ابوالفضل جهاندار زندانی سیاسی که در مرخصی استعلاجی به سر می برد دیدار کرد.این دیدار در منزل اقای جهاندار واقع در عباس اباد از توابع شهرستان شهسوار صورت گرفت. در این دیدار اعضای خانواده ی جهاندار از جمله مادر و پدر ایشان نیز حضور داشتند.پدر ایشان از بد اخلاقی و قانون شکنی در دادگاه انقلاب سخن گفته و نارضایتی خود از عدم رعایت ایین دادرسی در این مراکز را ابراز داشت. همچنین مادر اقای جهاندار از تلاش های خود برای مرخصی ابوالفضل سخن گفت و ابراز داشت به قاضی حداد که از مرخصی فرزندش جلوگیری می کرد گفته است که فرزندش حتا قرص هم مصرف نمی کرده است ولی ان ها با این زندان و شکنجه اینک جوانی را روی دست او گذاشته اند که به کمر درد شدید مبتلا شده است. او اضافه کرد:به ان ها گفتم که پس شعار برابری-برادری-حکومت عدل علی همین بود!؟شایان توجه است که مادر اقای جهاندار شیر زنی است که همواره با سخنان کوبنده اش رژیم را افشا کرده است.در ادامه ی این دیدار اقای جهاندار از روند پیگیری پزشکی درمان کمر خود سخن گفت و از اقدامات ضعیف وکیل مدافع خود گلایه کرد. جهاندار همچنین نگرانی خود از وضعیت سایر زندانیان سیاسی به ویژه درخشندی و خرسندی و حمید محمدی را ابراز داشت. ایشان از نهاد های مدافع حقوق بشر دعوت کرد تا زندانیان سیاسی را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده و از همه ی ان ها دفاع نمایند. جهاندار همچنین ابراز داشت که در دوره ی دولت پیشین او را از تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد بازداشته اند. در حالی که رتبه ی 40 را به دست اورده است. در این دیدار،مهندس طبرزدی از مقاومت جهاندار تجلیل کرد و خطاب به اعضای خانواده ی ایشان ابراز داشت: من در دوره ای که با ایشان هم بند بودم میزان پایداری،متانت و فرهیختگی ابوالفضل را از نزدیک شاهد بودم. مهندس طبرزدی همچنین تاکید کرد که دادگاه انقلاب و سیستم امنیتی با زندانی کردن امثال جهاندار و درخشندی با خانواده ها درگیر می شود و طیف وسیعی از مردم را با خود درگیر می کند. طبرزدی از نقش مادر جهاندار تجلیل کرد و به مبارزات مادر خود در طول یک دهه ی گذشته اشاره کرد. او اشاره داشت:برای رسیدن به ازادی و دموکراسی این گونه هزینه ها الزامی است و خانواده ها با مقاومت خود رژیم را مایوس کرده اند. مهندس طبرزدی همچنین تاکید کرد که ترس مردم از سرکوب رژیم ریخته و سلاح ان ها را کند کرده است. این مقدمه ی پیروزی است که خانواده ها در ان نقش به سزایی داشته اند. شایان توجه است که اقای جهاندار 30 ماه پیش در یک پرونده سازی محکوم شد. یکی از محکومیت ها از سوی دادگاه انقلاب و به مدت 30 ماه و محکومیت دیگر از سوی دادگاه عمومی و به مدت 3 ماه و 10 روز بوده است. او اینک محکومیت دادگاه انقلاب را سپری کرده و می بایست محکومیت دیگر خود را بگذراند. این در حالی است که کمر او به دلیل شکنجه در 209 به شدت اسیب دیده است و امکان تحمل حبس را ندارد.اقای جهاندار و سعید درخشندی هم پرونده می باشند و درخشندی نیز نیاز شدید به درمان خارج از زندان دارد اما وزارت اطلاعات با مرخصی استعلاجی او موافقت نمی کند. انجمن زندانیان سیاسی

January 5, 2009

بازداشت یک وبلاگ نویس-انجمن زندانیان سیاسی

بنا به گزارش های رسیده یک وبلاگ نویس به نام اسماعیل جعفری بازداشت و به زندان برازجان منتقل گردید. این روزنامه نگار بوشهری برای چندمین بار است که بازداشت می شود. شایان توجه است که اقایان سعید شاه قلعه و هاشم شاهین نیا در این زندان نگهداری می شوند . شاهین نیا اخیرا دچار ضایعه ی قلبی شده و تنها ملاقات کننده ی او یک مادر پیر است که امکان رفتن به برازجان را ندارد.

همسر بروجردی سکته کرد-انجمن زندانیان سیاسی

با خبر شدیم شب گذشته همسر اقای بروجردی دچار حمله ی قلبی شد. این دومین بار است که ایشان که فقط 48 سال دارد دچار حمله ی قلبی می شود. همسر اقای بروجردی در کلینیک تهران و تحت مراقبت های ویژه قرار دارد.از دیگر سو شرایط اقای بروجردی خوب نیست. این زندانی عقیدتی نیز دچار امراض گوناگون است و شرایط نامناسب زندان یزد نیز مزید بر علت شده است. خانواده ی بروجردی از نهاد های بین المللی دعوت کرده است تا برای رهایی این خانواده از ظلم وارده تلاش نمایند.

همسر بروجردی سکته کرد-انجمن زندانیان سیاسی

با خبر شدیم شب گذشته همسر اقای بروجردی دچار حمله ی قلبی شد. این دومین بار است که ایشان که فقط 48 سال دارد دچار حمله ی قلبی می شود. همسر اقای بروجردی در کلینیک تهران و تحت مراقبت های ویژه قرار دارد.از دیگر سو شرایط اقای بروجردی خوب نیست. این زندانی عقیدتی نیز دچار امراض گوناگون است و شرایط نامناسب زندان یزد نیز مزید بر علت شده است. خانواده ی بروجردی از نهاد های بین المللی دعوت کرده است تا برای رهایی این خانواده از ظلم وارده تلاش نمایند.

اعتصاب غذای زندانیان -انجمن زندانیان سیاسی

بنا به گزارش های رسیده و با تایید اکبر لکستانی که خود از زندانیان سیاسی است و در بیمارستان بستری می باشد،ابراهیم دادگستر جنی کانو دست به اعتصاب غذا زد. این زندانی کرد که در زندان ماکو به سر می برد در اعتراض به اقدامات دادگستری اذربایجان غربی دست به اعتصاب زده است. اقای لکستانی سخنگوی انجمن زندانیان سیاسی در اذربایجان ابراز داشت :52 تن دیگر از زندانیان کرد که در زندان ماکو در شرایط غیر انسانی به سر می برند در حمایت از ابراهیم دادگستر دست به اعتصاب غذا زده اند. این زندانی سیاسی می گوید که بیش از نیمی از زندانیان در زندان ماکو کرد هستند که به دلیل کرد بودن از سوی موسوی مدیر کل دادگستری اذربایجان تحت ستم مضاعف هستند. لکستانی که دبیری جبهه ی دموکراتیک ترک زبانان را نیز بر عهده دارد از این همه ظلم که در حق هموطنان کرد زبان ،از سوی مسئولین استان روا داشته می شود به فغان امده است. شایان ذکر است که موسوی یک اذری افراطی و ضد کرد است. لکستانی از سازمان های مداغع حقوق بشر که صرفا به دلیل تعطیل شدن یک دفتر ان همه سینه چاک می کنند دعوت کرده است تا در باره ی زندانیان کرد محبوس در زندان ماکو نیز سخنی بگویند و به این اپارتاید حقوق بشری و مافیا بازی پیان دهند..

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]