July 29, 2008

ربودن و شکنجه يک کودک يازده ساله

روزگذشته مورخه 2/5/87 جاويد کمانگر يازده ساله ، برادرزاده فرزاد کمانگر معلم اعدامي، جهت خريد مايحتاج منزل در ساعت 9 صبح از منزل خارج و در بين راه توسط دو دستگاه اتومبيل سفيدرنگ با پلاک نظامي متعلق به سپاه پاسداران با توسل به زور ربوده ميشود و با بستن چشم نامبرده وي را به نقطه نامعلومي منتقل نموده و چندين ساعت نامبرده را مورد ضرب و شتم و هتاکي قرار ميدهند. بطوريکه نامبرده دچار خونريزي چشم و گوش ميگردد ، سرانجام پس از ساعتها ضرب و شتم و شکنجه اين کودک وي را در ساعت 21 شب به نقطه اي در پنج کيلومتري خارج از شهر منتقل و رها ميکنند ، که وي نيز پس از حداقل يکساعت پياده روي خود را به منزل ميرساند.
وي سريعاً به بيمارستان جهت مداواي پزشکي منتقل ميگردد و همچنين صبح امروز خانواده کمانگر با مراجعه به دادستاني کامياران اقدام به شکايت از اداره اطلاعات مبني بر ربودن و شکنجه اين کودک نموده اند که با حضور نماينده وزارت اطلاعات جلسه مواجهه و بازپرسي و شهادت شهود به روز شنبه مورخه 5/5/87 موکول گرديد.
کودک مذکور هم اکنون دچار ضربه روحي و مشکلات جسمي گرديده است ، مشخص نيست که ربودن و شکنجه يک کودک که همراه با هتاکي به خانواده و به خصوص شخص فرزاد کمانگر همراه بوده است بر چه مبنايي صورت پذيرفته است.
شايان ذکر است در اطلاعيه روزگذشته دستگيري اين کودک با ذکر هشت سال سن بعلت همراهي پنج تن بازداشت شده اعلام گرديده بود که بدين وسيله اصلاح ميگردد وي از مقابل درب منزل ربوده شده است و ارتباطي با پنج بازداشت شده روزقبل ندارد.

اطلاعيه - به بازداشت رسول پور پايان دهي

سامان رسول پور ، روزنامه نگار و سخنگوي سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ، صبحگاه روز يکشنبه مورخه 6/5/87 در منزل خود توسط نيروهاي امنيتي بازداشت گرديد ، نامبرده پس از بازداشت به اداره اطلاعات مهاباد و سپس به اروميه منتقل گرديده است . هر چند ابتدا دادگاه انقلاب مهاباد شرکت در تجمع مسالمت آميز مهاباد را اتهام ايشان عنوان نموده بود ، اما وجود مستندات کافي مبني بر عدم حضور يا دخالت ايشان در برگزاري تجمع مذکور ، باعث گرديد تا به گزارش "سازمان دفاع از جقوق بشر کردستان" ، دستگاه قضائي اتهام رسمي ايشان را نشر اکاذيب و تشويش اذهان عمومي عنوان نمايد.
تناقضات گفتاري دادگاه انقلاب و اتهام کليشه اي نشراکاذيب روالي عادت و عرف در برخورد با فعالان سياسي و مدني مي باشد، آقاي رسول پور به عنوان يک فعال حقوق بشر داراي روحيه اي مسالمت جو واعتقاد به پايبندي و فعاليت در چارچوب قانون بوده است ، موج جديد برخورد با فعالان مدني در ايران و بالاخص در منطقه کردستان که حتي معتقدين به فعاليتهاي قانوني را نيز در بر گرفته است موجب افزايش نگراني مدافعان حقوق بشر گرديده است.
از اينرو مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ضمن ابراز نگراني نسبت به افزايش فشار بر فعالان مدني در ايران ، اعتراض خود را نسبت به بازداشت آقاي رسول پور اعلام ميدارد و آزادي بي قيد و شرط اين فعال حقوق بشري را خواستار اس

انتقال فرهاد وکيلي و علي حيدريان به بند 209

پس از انتقال نگران کننده فرزاد کمانگر در صبح روزجاري به بند 209 زندان اوين ، آقايان علي حيدريان و فرهاد وکيلي از زندانهاي رجايي شهر و اوين نيز به بند 209 منتقل گرديدند.
دليل اين انتقالها نامشخص مي باشد اما با توجه به شرايط و موج گسترده اعتراضات به احکام اعدام اين سه تن و بالاخص فرزاد کمانگر گمان ميرود جهت جلوگيري از روند اعتراضات و اعمال فشار بر اين زندانيان ، وزارت اطلاعات اين افراد را به بند 209 منتقل نموده است . اين افراد سابقا و در مرحله بازداشت در بند 209 مورد شکنجه و بدرفتاري قرار گرفته بودند.

صدور شصت و سه سال حبس براي چهار فعال سياسي

چهار فعال سياسي کرد اهل کامياران که در مناطق مختلف اعم از کرمانشاه و روستاهاي الک گاوره و شيروانه کامياران در حد فاصل تيرماه تا آبان ماه سال گذشته بازداشت گرديده بودند و مراحل بازداشت و تحقيقات خود را در اداره اطلاعات شهر کرمانشاه سپري نموده بودند ، روز جاري از سوي دادگاه انقلاب کرمانشاه به احکام سنگيني محکوم گرديدند .
احکام صادره به اين قرار مي باشد : خليل فاتحي (معلم) محکوم به 20 سال حبس تعزيري ، خه بات پرويزي محکوم به 15 سال حبس تعزيري ، هوشيار بشابادي محکوم به 10 سال حبس تعزيري و ستار پرويزي(دانشجوي دانشکده فني رازي کرمانشاه) محکوم به 18 سال حبس تعزيري.
اتهام اين افراد اقدام عليه امنيت کشور ذکر گرديده است اما جزئيات اتهام اين افراد و دليل صدور چنين احکام سنگيني روشن نمي باشد ، همچنين روند قضائي و حقوقي پرونده اين افراد نيز مبهم مي باشد.

نگراني از شکنجه حميد والايي و سه متهم سياسي ديگ

- بنا بر گزارشات دريافتي حميد والايي ، نويسنده ، وکيل و فعال حقوق بشر آذربايجاني ، بر اثر شکنجه هاي متعدد جسمي که در دوره دوازده روزه اخير در زندان مرکزي تبريز بر وي وارد گرديده است دچار آسب ديدگي جسمي همچون شکستگي دندان ، شکستگي پاي راست و همچنين شکستگي از ناحيه سر گرديده است ، وي بعلت وضعيت بد جسمي چندين بار به بهداري زندان منتقل گرديده است.
اتهام و دليل بازداشت آقاي والايي که از تاريخ 25 تيرماه سال جاري و در پي احضار به ستاد خبري وزارت اطلاعات بازداشت گرديده بود مشخص نيست.
- همچنين گزارش گرديده است ، سه متهم سياسي به نامهاي "اردشير جودت" ، "يوسف خاتمي" و "آيت نقش عنبري" از اهالي منطقه "برادوست" اروميه که حدود يکماه پيش ، به اتهام هکاري با احزاب کردي بازداشت و هم اکنون نيز در اداره اطلاعات شهر اروميه به سر ميبرند تحت بدرفتاري و شکنجه هاي جسمي قرار گرفته اند ، بطوريکه "اردشير جودت" از ناحيه قفسه سينه دچار شکستگي استخوان و آقاي حاتمي نيز دچار آسيب ديدگي دو مهره از ستون فقرات گرديده است.
ضمن ابراز نگراني از وضعيت افراد تحت شکنجه ذکر شده ، يادآور ميشويم هرگونه تحقير و شکنجه زندانيان بر اساس معاهدات بين المللي همچون اعلاميه جهاني حقوق بشر ، ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي و کنوانسيون منع شکنجه و رفتار غير انساني ممنوع است ، و ضمن آنکه هرگونه اخذ اقرار در اين شرايط فاقد مشروعيت مي باشد ، فرد اعمال کننده شکنجه در هر مقام و موقعيتي بايد تحت تعقيب قرار گيرد . بديهي است هرگونه عدول از اين اصول تخلف و نص سريع معاهدات بين المللي لازم الاجرا و قوانين داخلي مي باش

آخرين وضعيت ساسان بابايي و تبعيد يک زنداني سياسي

- زنداني سياسي ساسان بابايي که در شهريور ماه سال 1385 بازداشت و نهايتاً به 5 سال حبس تعزيري به اتهام همکاري و ارتباط با احزاب کردي محکوم گرديده بود از تاريخ 21/4/87 از زندان مرکزي سنندج که در آن ايام محکوميت خود را سپري مينمود به بازداشتگاه اطلاعات شهر سنندج منتقل گرديده است ، آقاي ساسان بابايي از معلمان سابق شهر کامياران ميباشد و دليل انتقال نامبرده نگارش نامه اي در حمايت از فرزاد کمانگر بوده است ، شايان ذکر است نامبرده در سلول انفرادي به سر ميبرد و گزارشات متعددي نيز مبني بر بدرفتاري و اعمال شکنجه در مورد وي منتشر گرديده است.

- زنداني سياسي به نام "آشنا حسين" تبعه کشور سوريه که متهم به عضويت در حزب حيات آزاد کردستان مي باشد ، صبح روزجاري از زندان مرکزي سنندج به زندان مرکزي همدان تبعيد گرديد. وي در سال 84 بازداشت و بدليل شکنجه هاي جسمي در اداره اطلاعات سنندج دست چپ نامبرده بطور کامل فلج گرديد ،
نهايتاً وي توسط دادگاه انقلاب شهر سنندج به 3 سال حبس تعزيري محکوم شد ، شايان ذکر است وي در حالي صبح روزجاري به زندان همدان تبعيد گرديد که تنها دوماه به پايان مدت محکوميت وي باقي مانده بود.

July 25, 2008

انتقال روناک صفارزاده به بيمارستان

روزناک صفارزاده از فعالان حقوق بشر که در حوزه حقوق زنان فعاليت مينود و از تاريخ 3/7/86 توسط نيروهاي امنيتي در شهر سنندج بازداشت گرديده است ، روزگذشته به علت ناراحتي شديد جسمي به بيمارستاني واقع در خارج زندان منتقل گرديد.
در پي رسيدگي پزشکي ناراحتي وي عفونت شديد در قسمت دستگاه گوارشي
تشخيص داده شد ، عليرغم اطلاع رساني مکرر خانم صفارزاده بعلت فقدان امکانات پزشکي در زندان به خصوص در بند زنان زندان هيچگونه اقدام و توجهي براي پيشگيري يا درمان وي صورت نپذيرفته بود. شايان ذکر است خانم صفارزاده همچنان بلاتکليف و تحت اتهام اقدام عليه امنيت کشور در زندان مرکزي سنندج نگهداري ميشوند.

بي خبري از وضعيت شش فعال مدني بازداشت شده

دو تن از اعضاي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران به نامهاي سما بهمني (از بندرعباس) وحبيب بهمني (از بندرعباس ، دانشجوي رشته داروسازي) به همراه سه تن از معلمان کامياراني به نامهاي حسن قرباني، کاوه رستمي ،احمد قرباني و همچنين يک شهروند بوکاني به نام فرزاد حسن ميرزائي بعنوان فيلمبردار ، پس از آنکه با دو دستگاه اتومبيل جهت تهيه گزارشي از نقض حقوق بشر عازم يکي از روستاهاي محل تدريس سابق فرزاد کمانگر بوده اند توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و در همان روز از اداره اطلاعات شهرستان کامياران به بازداشتگاه اطلاعات سنندج منتقل گرديدند.
نامبردگان همچنان در بازداشتگاه اطلاعات سنندج نگهداري ميشوند و پيگيري خانواده هاي اين افراد براي کسب اطلاع از سرنوشت اين افراد اکنون نتيجه اي در برنداشته است ، دليل بازداشت اين افراد همچنان نامشخص است .
خانواده هاي اين افراد اعلام نموده اند در صورت عدم آگاهي از سرنوشت آنان در مقابل ستاد خبري وزارت اطلاعات سنندج دست به تصحن خواهند زد.

آخرين وضعيت پرونده عباس خرسندي

شعبه 36 دادگاه تجديد نظر استان تهران اقدام به تائيد حکم 8 سال حبس تعزيري عباس خرسندي از فعالان سياسي نمود. نامبرده ابتدا توسط شعبه 15 دادگاه انقلاب به رياست قاضي صلواتي به اتهام ايجاد جمعيت غيرقانوني به 8 سال حبس تعزيري محکوم گرديد که عليرغم اعتراض به حکم صادره نهايتاً اين حکم مورد تائيد دادگاه تجديد نظر قرار گرفت . شايان ذکر است وي از بيماريهاي عديده جسمي در رنج است و هم اکنون نيز در اندرزگاه 7 زندان اوين به سر ميبرد.

July 23, 2008

بازداشت دو عضو مجموعه بهمراه سه معلم را محکوم ميکنيم

دو تن از اعضاي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران به نامهاي سما بهمني (از بندرعباس) وحبيب بهمني (بندرعباس ، دانشجوي دکتري داروسازي) به همراه سه تن از همکاران فرزاد کمانگر و معلمان کامياراني به نامهاي حسن قرباني، کاوه رستمي ،احمد قرباني صبح روز جاري در حد فاصله شهر کامياران و يکي از روستاهاي محل تدريس سابق فرزاد کمانگر ناپديد گرديدند . ساعاتي بعد تني از اين افراد طي تماسهايي کوتاه خبر از بازداشت خود توسط نيروهاي امنيتي و انتقال به بازداشتگاه اطلاعات سنندج دادند.
شايان ذکر است دو عضو مجموعه از مسافت دور تنها بر اساس رسالت انساني و اجتماعي خود جهت شرکت در تجمع سنندج مورخه 29/4/87 در منطقه کردستان حضور يافته و پس از پايان تجمع بنا به خواست مجموعه و جهت تهيه گزارشي در رابطه با نقض حقوق بشر در کردستان در منطقه باقي ماندند . اين افراد همراه با سه فرهنگي مذکور جهت تهيه گزارش مربوطه عازم يکي از روستاهاي محل تدريس آقاي کمانگر بوده اند که در ميانه راه ناپديد گرديدند .
ضمناً کودک 8 ساله اي به نام جاويد کمانگر نيز در بين دستگيرشدگان مذکور وجود داشته است که ساعاتي پيش آزاد گرديده است ، نامبرده به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است به طوريکه آثار ضرب و شتم بر روي بدن وي قابل مشاهده است.
پنج فعال مدني مذکور اکنون در وضعيتي مبهم و در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر سنندج به سر ميبرند ، افراد فوق خارج از چارچوب مسالمت و قانونگرايي فعاليتي نداشته اند و نفس عمل به وظيفه اجتماعي و انساني افراد نبايد موجب سلب امنيت آنان را فراهم آورد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ضمن محکوم نمودن بازداشت اعضاي خود که در راستاي حمايت و ابقاء حقوق بشر در جامعه ايران ميکوشند و همچنين برخورد با فعالان فرهنگي خواهان آزادي بي قيد و شرط اين افراد ميباشد .

سرنوشت نامعلوم ساسان بابايي

زنداني سياسي ساسان بابايي که در شهريور ماه سال 1385 بازداشت و نهايتاً به 5 سال حبس تعزيري به اتهام همکاري و ارتباط با احزاب کردي محکوم گرديده بود از تاريخ 21/4/87 از زندان مرکزي سنندج که در آن ايام محکوميت خود را سپري مينمود به بازداشتگاه اطلاعات شهر سنندج منتقل گرديده است ، شايان ذکر است آقاي بابايي از معلمان شهر کامياران است و گفته ميشود دليل انتقال نامبرده به بازداشتگاه سنندج مربوط به اعتراض به حکم اعدام فرزاد کمانگر و حمايت از وي بوده است. کماکان از سرنوشت آقاي بابايي اطلاعاتي در دست نيست ، خانواده و ساير زندانيان سياسي زندان مرکزي سنندج در نگراني از وضعيت وي به سر مي برند

July 22, 2008

بیانیه جبهه ی دموکراتیک ایران در مورد تهرانی و لهراسبی

به دنبال افشاگری جدید بهروز جاوید تهرانی این تنها بازمانده ی کوی دانشگاه و این اسطوره ی مقاومت که در افشاگری جدید خودش چهره ی واقعی اسلام گرایان حاکم را رسوا نمود و نشان داد که طینت واقعی این خشونت گرایان چیست او را به سال حبس جدید محکوم کردند.جالب توجه این است که بهروز برای شرکت در جنبش ۱۸ تیر ۸ سال حبس گرفت و برای عضویت در جبهه ی دموکراتیک ایران ۴ سال و برای اتهام واهی ارتباط با سازمان مجاهدین خلق که بهروز بارها ان را تکذیب کرده است به۳ سال حبس و جمعا ۱۵ سال محکوم شده است. بهروز البته چیزی ندارد که از دست بدهد چون جوانی اش را در شکنجه گا های رژیم از دست داد و مادرش را نیز. اما رژیم نیز بداند نتیجه ی این اقدامات ضد حقوق بشری خودش را به زودی خواهد دید . شیان ذکر است مهرداد لهراسبی یکی دیگر از محکومین جنبش ۱۸ تیر ماه نیز بار دیگر و در روز ۱۸ تیر در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران بازداشت و زندانی شد تا به رژیم بفهماند بین مبارزین و این حکومت جز مبارزه هیچ سخن دیگری نیست.زنده باد ازادی- بر قرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد.۳۱/تیرماه/۱۳۸۷ روابط عمومی جبهه ی دموکراتیک ایران.




سلسه عکسهای مراسم حمایت از فرزاد کمانگر در سنندج


مراسم حمایت ازفرزاد کمانگر در سنندج


مراسم حمایت از فرزاد کمانگر در سنندج

توقف اجراي حکم اعدام محمد فدايي و بهنود شجاعي

محمد فدايي و بهنود شجاعي دو جواني هستند که متهم شده اند در 17سالگي و در دو نزاع جداگانه مرتکب قتل گرديده اند ، فارغ از تناقضات و ابهامات پرونده هاي اين افراد که وکلاي آنان مدعي آن هستند ، اين افراد داراي کمتر از 18 سال سن و به استناد معاهدات بين المللي کودک محسوب و حداقل مشمول حکم اعدام نميگردند اما اين دو جوان که هر دو سالهاست در زندان به سر ميبرند و دوران گذار از نوجواني به جواني خود را نيز در زندان سپري نموده اند تاکنون دو بار پاي چوبه دار رفته اند اما هر بار به دستور رئيس قوه قضائيه حکم اعدام آنها متوقف شده است.
در ليست شش نفره اعدام سحرگاه چهارشنبه
3/4/87 در زندان اوين نام اين دو جوان نيز به عنوان حاضرين در ليست اعدام اعلام گرديده بود ، اما بنا بر گزارشات رسيده ، رياست قوه قضائيه با دستور تعويق مجدد يکماهه اجراي حکم اين افراد مهلتي هر چند کوتاه به آنان براي جلب رضايت خانواده مقتولين داده است.
خانواده هاي اين دونوجوان با اعلام پافشاري خانواده هاي مقتولين براي اجراي حکم ، درخواست زمان بيشتري براي اخذ رضايت آنان داشته اند. همچنين شايان ذکر است تا کنون دهها تشکل مدافع حقوق بشر اعم از سازمان عفو بين الملل ، ديده بان حقوق بشر و همچنين اتحاديه اروپا در اعتراض به احتمال اجراي حکم اين افراد اقدام به صدور اطلاعيه هايي نموده اند.

دفتر آيت الله شاهرودي : فقط تقاضاي عفو مي پذيريم

روزگذشته اولين جلسه کميته پيگيري وضعيت فرزاد کمانگر با شرکت اعضاي کانون صنفي مغلمان کردستان ، کانون صنفي معلمان ايران ، خانواده کمانگر و آقاي خليل بهراميان وکيل مدافع فرزاد کمانگر در شهر تهران برگزار گرديد.
در همين راستا صبح امروز تني از فرهنگيان عضو کانون صنفي معلمان کردستان و خانواده کمانگر جهت تحويل طوماري بالغ بر 9000 امضا که از سوي عامه مردم و به خصوص فرهنگيان امضا گرديده بود و در آن ضمن حمايت و تائيد فعاليتهاي فرهنگي آقاي کمانگر و تلاشهاي بي شائبه وي در خدمت به جامعه از مراجع قضائي و مسئولين ذيربط توقف حکم اعدام وي ، بازنگري در پرونده همراه با برگزاري يک دادگاه علني براي رسيدگي به اتهامات فرزاد کمانگر را خواستار شده بودند اقدام نمودند.
اين افراد ابتدا با به همراه داشتن طومار چند هزار امضائي مذکور به دفتر رياست جمهوري مراجعه نمودند که مسئولين مربوطه با اين عنوان که اين مسائل ارتباطي به قوه مجريه ندارد از قبولي طومار مربوطه امتناع نمودند ، سرانجام هيئت مربوطه به دفتر رياست قوه قضائيه آيت الله شاهرودي مراجعه نمودند که مسئولين دفتر در کمال ناباوري ضمن بي اهميت دانستن هزاران امضاء طومار مربوطه ، عنوان داشته اند که
"تنها چيزي که به آقاي فرزاد کمانگر مربوط ميشود و حاضر به پذيرش آن هستيم تقاضاي عفو و بخشش وي است" و بدين شکل قوه قضائيه نيز از پذيرش طومار مذکور امتناع نموده است.
شايان ذکر است فرزاد کمانگر ضمن رد تقاضاي عفو و بخشش ، طي نامه اي از زندان ضمن بي اساس خواندن اتهامات مربوطه ، موارد نقض حقوق قانوني خود را ذکر و عنوان داشته است که مستحق تقاضاي عفو نمي باشد .
وي مکررا خواهان برگزاري دادگاه علني براي رسيدگي به اتهامات خود و پيگيري شکنجه هاي اعمال شد در زمان بازداشت ميباشد.

July 21, 2008

محسن نادري به يکسال حبس محکوم شد

محسن نادري 47 ساله از زندانيان سياسي سابق پس از شرکت در مراسم يادواره قتل و عام زندانيان سياسي در دهه شصت در منطقه خاوران در شهريور ماه سال گذشته توسط نيروهاي امنيتي در منزل مسکوني خود در شهر تهران بازداشت و به بند 209 زندان اوين منتقل گرديد. وي پس از سپري نمودن حدود يکماه سلول انفرادي در بند 209 زندان اوين با قرار وثيقه و توديع آن آزاد گرديد .
آقاي نادري در اسفندماه سال گذشته در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران محاکمه گرديد . نامبرده طي حکمي که روز جاري به وي ابلاغ گرديد به دليل شرکت در مراسم و تبليغ عليه نظام بر اساس ماده 500 قانون مجازات اسلامي به يکسال حبس تغزيري محکوم گرديده است. طي حکم مذکور آقاي نادري جهت اجراي يکسال زندان 72 ساعت مهلت دارد تا خود را به دايره اجراي احکام دادگاه انقلاب تهران معرفي نمايد.

محکوميت بهروز جاويد تهراني به سه سال حبس تعزيري

زنداني سياسي بهروز جاويد تهراني در خرداد ماه سال 1384 بازداشت و پس از رسيدگي به پرونده مفتوح سال 83 خود مبني برعضويت در جبهه دموکراتيک ايران به چهارسال حبس تعزيري محکوم و سپس به زندان رجايي شهر کرج منتقل گرديد ، وي در آخرين پرونده مفتوح خود مبني بر ارتباط با سازمان مجاهدين خلق به سه سال و نيم حبس تعزيري محکوم گرديده بود که اين حکم از سوي دادگاه تجديد نظر به سه سال تقليل يافت ، حکم مذکور صبح امروز در محل اجراي احکام زندان رجايي شهر کرج به وي ابلاغ گرديد. بهروز جاويد تهراني اتهام مذکور را فاقد اساس و غيرحقيقي ميداند.
مجموعاً جاويد تهراني در حال حاضر داراي هفت سال حبس تعزيري محکوميت ميباشد که از خرداد ماه سال 1384 اين محکوميت آغاز گرديده است.

July 18, 2008

بازداشت علي عامري ، هويت طلب اهوازي

روز چهارشنبه مورخه 19/4/87 آقاي علي عامري ، کارمند دادگستري اهواز هنگام رجعت از کشور امارات متحده عربي در فرودگاه امام خميني شهر تهران توسط نيروهاي امنيتي دستگير و 24 ساعت بعد به بازداشتگاه اطلاعات شهر اهواز منتقل گرديد.
آقاي عامري داراي 28 سال سن ، متاهل و داراي 2 فرزند ميباشد ، وي کارشناس اطفال در دادگستري اهواز بوده است. نامبرده تاکنون تماسي با خانواده نداشته است همچنين از اتهامات و علل دستگيري وي اطلاعي در دست نيست.

مهرداد لهراسبي در سالگرد 18 تير بازداشت شده است

بنا بر گزارشات دريافتي ، مهرداد لهراسبي از زندانيان سياسي واقعه کوي دانشگاه 1378 که پس از تحمل 9 سال زندان در تاريخ 21/1/87 بصورت مشروط آزاد گرديده بود ، به دلايل نامعلوم در تاريخ 18/4/87 مجدداً بازداشت و هم اکنون در بند 240 زندان اوين به سر ميبرد.
وي بيشتر 9 سال حبس خود را در زندان رجايي شهر و در بين زندانيان خطرناک به سر برد و در طي 9 سال زندان دچار ناراحتي هاي عديده جسمي و روحي گرديد .
تاريخ :26/4/87

July 16, 2008

بازداشت يک فعال دانشجويي ديگر دانشگاه آزاد

روز يکشنبه مورخه 23/4/87 ، "حسين رحماني" دانشجوي مقطع کارشناسي ارشد دانشگاه آزاد کرج در منزل مسکوني خود در شهرستان کامياران بازداشت شد. از علت بازداشت وي که بعنوان مددکار اجتماعي در سازمان بهزيستي فعاليت مينمود اطلاعي در دست نميباشد .
نيروهاي امنيتي پس از بازداشت نامبرده و تفتيش منزل مسکوني ، وي را به نقطه نامعلومي منتقل نمودند که عليرغم پيگيري خانواده رحماني تا کنون هيچگونه اطلاعي از سرنوشت وي به دست نيامده است

نامه اي از فرزاد كمانگر

تعريف دقيق جرم سياسي و پيرو آن زنداني سياسي در هيچ جاي قاموس حقوقي - کيفري جمهوري اسلامي مشخص نشده که به تابع آن در مظان هرگونه اتهام ناسره و نامربوط قراردادن شخصي که طبق استانداردهاي حقوقي معقول در جهان متهم سياسي به شمار مي آيد امري رايج باشد ، اساساً در جايي که بعضي ها خود را فراتر از قانون ميدانند ، بدون داشتن تحصيلات آکادميک حقوقي يا سياسي خود را بهترين و نادرترين سياستمداران و عالمان علم قضا به حساب مي آورند و عملکرد سياسي خود را نيز تنها آلترناتيو سياسي در زمان غيبت امام زمان (عج) دانسته و به طبع تمامي اقشار جامعه ايران را پيرو محض و مطيع سياستهاي خود پنداشته و نتيجتاً هيچ مسلک و شيوه سياسي را به رسميت نشناخته و بالاتر از آن براي بقيه آحاد ملت نيز مجاز و روا نميدانند . بنابراين جاي تعجب نيست که اين عده با فراق خاطر کامل کسي ديگر را به جز خود صاحب صلاحيت اظهار نظر در امور سياسي نداند مگر آنکه به تائيد يا تمجيد رياکارانه از آنها پرداخته و اظهار علني هيستريک حمايت خود را از سياستهاي رسمي اين طبقه دستمايه سوداي رسواي خويش قرار دهد .
فعالبت سياسي به معناي مصطلح و رايج عصيان نيز از طرف اين گروهها تنها براي کساني که از اسلام سياسي ، تمام جنبه هاي انسان ساز ، لطيف و روحاني با قوانين مدون و محکم جهت پي ريزي جوامع سالم و با نشاط بشري را يکجانبه به کناري گذاشته و بنا به گفته خود با تفکر ايام آغازين ظهور اسلام فقط " الجنة تحت ظلال السيوف " و " النصر بالرعب " را فرا گرفته اند ، بنابراين جاي تعجب نيست که در نظام نظري و حقوقي اين عده مصاديق فعاليت سياسي ، جرم سياسي ، اتهام سياسي و زنداني سياسي احصا نشده است . سخن کوتاه آنکه ، اينجانب فرزاد کمانگر بعنوان يک شهروند ايراني داراي حقوق مشروع و عرفي پذيرفته شده در قانون ايران و جهان و بعنوان کسي که وزارتخانه آموزش و پروش همين حاکميت اينجانب را صاحب صلاحيت تعليم به فرزندان اين آب و خاک دانسته ، اکنون طبق رول معمول حقوق بين الملل ، طبق اعلاميه جهاني حقوق بشر و طبق تعاريف مقبول خردورزان سياسي در جهان خود را مصداق بارز و کامل يک زنداني سياسي ميدانم که از بد حادثه در بد زمان و بدمکاني که تعريف ساده از جرم سياسي در لفاف عناوين عجيب و شگفت ، نظير حرب با خدا ، افساد في الارض ، اقدام عليه امنيت ملي به تنگ نظرانه ترين و غير دموکراتيک ترين وجه گرفتار آمدم ، توجه خوانندگان را به موارد مطروحه زير جلب مينمايم تا سير دادرسي در مورد پرونده من در دستگاه عدالت فعلي ايران روشن تر شود :
1-اينجانب در تاريخ 27/5/85 در شهر تهران به دليل تحت مظان قرار داشتن به فعاليت سياسي غير مجاز بازداشت شدم ، عليرغم تصريح قانون اساسي به حق متهم مبني بر داشتن وکيل 16 ماه از اين حق محروم بودم ، يعني بعد از 16 ماه تحمل سخت ترين انواع شکنجه تحت لواي بازجويي که برخلاف موارد مطروحه در قانون حفظ حقوق شهروندي بوده و شرح کوتاهي از آن را در رنجنامه اي که قبلاً نگاشتم ذکر شده است . البته لازم به ذکر است که در شهر کرمانشاه دادستان انقلاب وقت ضمن بي اعتنايي به اصل تفهيم اتهام با صدور دستور به ضابطين قوه قضائيه خواستار تداوم شکنجه و فشار بيشتر جهت پذيرش گناه مرتکب نشده اينجانب شد (که اگر بازپرس شعبه 14 امنيت تهران دستور بازگشت ما را به تهران نميداد بي گمان زنده نبودم) و حتي کار را به آنجا رسانيدند که مراحل آغازين تشکيل پرونده به گفته خودشان انجام "تحقيقات فني " هنگامي که نه جرمي ثابت شده و نه جلسه دادرسي برگزار شده و بدون داشتن وکيل هرگونه اتهامي را به اينجانب وارد مي ساختند و صراحتاً و با کمال خوشحالي از صدور حکم اعدام من خبر ميدادند.
2-در خلال دوره 16 ماهه در کارخانه متحول سازي وزارت اطلاعات و بعد از اعزام از کرمانشاه به تهران دفعتاً وطي يک عمليات محيرالعقول عناوين اتهامي قبلي اينجانب نظير عضويت در حزب پزاک ، حمل مواد منفجره ، اقدام به شروع بمب گذاري و حتي بمبگذاري از نامه اعمال من محو شده و اتهام خلق الساعه جديدي به نام عضويت در حزب کارگران کردستان ترکيه ؟!!! برايم تجويز شد . البته بنا به عادت مافي السبق بدون هيچگونه مستند و مدرکي ، حتي جعلي و ظاهري .
3-در همان ايام مذکور شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران معلوم نيست که چرا و چگونه ناگهان قرار عدم صلاحيت خود به طرفيت دادگاه انقلاب سنندج را صادر نمود.
4-تحمل نزديک به دو ماه انفرادي همراه با شکنجه هاي وحشتناک توسط مسئول بازداشتگاه اطلاعات سنندج که مشخص نبود اعمال اين حجم عظيم فشار و شکنجه به چه جهت و در خدمت کدامين هدف و مقصود بود ؟ چرا که در طول اين مدت نه تفهيم اتهام جديدي شده بودم و نه حتي يکبار ، يک سئوال جديد هم از من پرسيده شد و سرانجام اين قصه صدور قرار عدم صلاحيت اين بار به طريق معکوس از طرف دادگاه انقلاب سنندج به طرفيت شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران تکرار شد ، گويا حضرات به اين نتيجه رسيده بودند که تنوعي در اعمال شکنجه اينجانب قرار دهند و طبعيت مهرپرور و مهرورز خود را در هر سه مرکز استان به من نشان داده و ترجيحاً به من فهمانده شود ، به هر کجا که روي "آسمان همين رنگ است"
5-و بالاخره ميرسيم به اوج شاهکار اين سناريو امنيتي - قضائي ، يعني مرحله تشکيل دادگاه ، مرحله تشکيل جلسه دادرسي و نهايتاً صدور حکم ، البته خواننده متوجه باشد که دستگاه قضائي در هجدهمين ماه پس از دستگيري به اين نتيجه رسيد که اتلاف فرصت ديگر کافي است و اين پرونده بايد سريعاً ختم به خير شود و اين نيت خيرخواهانه حتي به جلسه دادگاه نيز سرايت نمود و اينجانب در طي کمتر از 7 دقيقه (بله درست خوانديد ، فقط هفت دقيقه) که 3 دقيقه آن صرف قرائت کيفر خواست گرديد ، مستحق اعدام تشخيص داده شدم ، آنهم در دادگاهي که طبق نص صريح اصل 168 قانون اساسي جمهوري اسلامي بايد به شکل علني با حضور وکيل و در حضور هيئت منصفه برگزار ميگرديد ، که هيئت منصفه و علني بودن دادگاه فوق هيچگونه مفهوم و وجود خارجي نداشته و حتي به وکيل اينجانب نيز قبل از دادگاه و در هنگام دادگاه اجازه صحبت کردن حتي در حد سلام و عليک با من را ندادند و حتي فرصت قانوني دفاع از من را نيز پيدا نکرد . قابل ذکر است در کيفرخواست فقط اتهام عضويت در پ.ک.ک در دادگاه به من ابلاغ شد.
6-قاضي پرونده يکماه بعد، طي يک پروسه تشريفاتي هنگام ابلاغ حکم به اينجانب صراحتاً اعلام نمود که وزارت اطلاعات قبل از صدور حکم دادگاه محاربه تو را مسلم و قطعي تشخيص داده و حداقل حکم مورد انتظار را اعدام دانسته ، البته اين موضوع چندان براي من تازگي نداشت زيرا که تمامي بازجويان اطلاعات در هر سه شهر از همان روزهاي آغازين بازجويي پيشاپيش تاکيد موکد داشتند که "ما تشخيص ميدهيم که چه کسي چه حکمي بايد بدهد و حکم تو نيز بايد اعدام باشد" (عين گفته بازجوهاي پرونده)
توجه به موارد مشروحه فوق که فقط مشتي از خروار است براي عبرت گيرندگان مايه تاسف است ،چرا که دستگاه اطلاعاتي - امنيتي کشور با نقض مکرر و فاحش نص صريح قوانين مصوبه جمهوري اسلامي و در راس آن اصول قانون اساسي مانند اصل 20 (يکسان بودن همه در برابر قانون)، اصل 23 (ممنوعيت تفتيش عقايد) ، اصل 35 (داشتن حق وکيل) ، اصل 37 (اصل برائت) ، اصل 38 (ممنوعيت شکنجه) ، اصل 39 (ممنوعيت هتک حرمت و حيثيت ) ، اصل 57 (استقلال قوا) ، و اصل 166 (مستدل و مستند بودن احکام) ، اصل 168 (علني بودن دادگاه جرايم سياسي) و نقض قوانين حقوق شهروندي ، نقض آئين دادرسي و نقض آئين نامه داخلي سازمان زندانها ، از يکطرف ، يکسره خط بطلان برآنچه که در متن قوانين جمهوري اسلامي ذکر شده ميکشد و از طرف ديگر در مقام زننده اتهام - بازجو - بازپرس ، دادستان و قاضي قرار گرفته و نهاد به ظاهر زير مجموعه قوه مجريه بسي بالاتر از قوه قضائيه براي خود شان قائل است گويا "پريرو تاب مستوري ندارد ، در ار بندي سر از روزن درآرد"
چنين به نظر ميرسد صدور احکام سنگين براي فعالان مدني در مناطق کردنشين مقابله اي جدي براي سرکوب اين حرکتهاست و صدور احکام اعدام ما نيز بنا به ملاحضات سياسي و مقاوله هاي سياسي با احزاب تازه به قدرت رسيده (شما بخوانيد تازه مسلمان) يکي از همسايگان غربي است که در کشتارهاي قومي يد طولايي از 1915 تا کنون دارد ، اين حکم اعدام نوعي پيش کشي سياسي و کرنشي منفعلانه و ذليلانه از طرف يکي از شرکاي همخوابگي ايدئولوژيکي به شريک ديگر است که البته عليرغم به ظاهر واحد در هدف ، و تبين مسير ، نظرات کاملاً متنافري از هم دارند .
حال با توجه به آنچه که شرحش دادم ، آيا من شايسته حکم اعدام بوده ام ؟ و آيا اينجانب جهت حفظ زندگي خود بايد تقاضاي عفو نمايم ؟ عفو و عذر تقصير از چه و به که ؟ آيا آناني که حتي قانون مکتوب خود را به کرات زير پا گذاشته و به قانون نانوشته و خودسرانه خود حکم به شکنجه و اعدام ميدهند ، در اين راه با دست و دلبازي تمام زندگي بخشش ميکنند به درخواست عفو مستحق تر نيستند ؟

فرزاد کمانگر
زندان رجايي شهر کرج
بند بيماران عفوني و متادوني
25/4/87

اعدام يك زنداني تحت عنوان محارب

روزگذشته مورخه 24/4/87 در زندان مرکزي اروميه ، "سعيد خلکه" زنداني 27 ساله و اهل مياندوآب که به جرم قتل يک مامور نيروي انتظامي تحت عنوان محارب به اعدام محکوم شده بود پس از تحمل دو سال زندان در محوطه زندان مرکزي اروميه به دار آويخته شد .
عليرغم تلاش وسيع خانواده و صرف هزينه هاي بسيار به علت پافشاري نهادهاي امنيتي و نيروي انتظامي حکم اعدام نامبرده بصورت غيرمنتظره اجرا گرديد.

July 13, 2008

بار دیگر دستگاه نادان ، سخت اندیش و خشن دو دانشجو را از خانه های امن انها ربود و روانه ی شکنجه گاه کرد. بهاره ی هدایت این دختر مبارز ایرانی و محمد هاشمی این دانشجو ی اگاه و مبارز به جرم دانایی و کوشش برای ازادی بازداشت شدند. انها یی که طعم شکنجه را چشیده اند به خوبی اگاه هستند که این دو مبارز دانشجویی و دو عضو بر جسته ی دفتر تحکیم چه شرایط سختی را تحمل می کنند. به حق باید گفت ایران زندان دانشجویان و دانایان مسول و مبارز است.به سهم خود بازداشت این عزیزان را محکوم کرده و برای خود و ملت ایران ابراز تاسف می کنیم که چنین رژیمی بر ایران حاکم است.--- پیام دانشجو

زينب بايزيدي ،اهل مهاباد ،26 ساله ، عضو فعال انجمن زنان آذرمهر و مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران و همچنين از همکاران کمپين يک ميليون امضا در شهر مهاباد امروز ساعت 9 صبح توسط نيروهاي اداره اطلاعات مهاباد بازداشت شد.
خانم بايزيدي از فعالان شناخته شده حقوق بشر بالاخص در حوزه حقوق زنان است
.که نسبت به تداوم فعاليتهاي انسان دوستانه خود چندي پيش از سوي نيروهاي اطلاعات شهر مهاباد تهديد شده بود؛ اما وي هم چنان در راستاي احقاق حقوق انساني زنان و برابري انسانها در جامعه به تلاش خود ادامه داد .
وي روز شنبه مورخ 15/4/86 توسط تلفن از سوي نيروهاي امنيتي به ستاد خبري احضار شد . اين احضارها چندين بار از سوي ماموران تکرار شد ،که نهايتا به تهديد و خشونت منجر شد و خانم بايزيدي به ناچار براي پاسخگويي به ستاد خبري رفت و پس از بازجويي چند ساعته آزاد شد .اما در آخرين بازجويي به وي گفته شد که روز چهارشنبه نيز بايد براي بازجويي به ستاد خبري مراجعه کند و نهايتاً امروز صبح مورخ19/4 86 ساعت 9 صبح وي به ستاد خبري مراجعه نمود و پس از 3 ساعت بازجويي به دادگاه انقلاب برده شد و سرانجام با حکم قاضي روانه بازداشتگاه اطلاعات شد. وي سابقاً به خاطر فعاليتهاي حقوق بشري خود به 6 ماه حبس تعليقي محکوم گرديده بود.

July 12, 2008

فرزاد کمانگر ، معلم و فعال حقوق بشر به همراه علي حيدريان و فرهاد وکيلي از فعالان سياسي کرد که در ارديبهشت ماه سال 85 بازداشت و در اسفندماه سال 1386 و در دادگاه اوليه به اعدام محکوم گرديده بودند ، روز گذشته تائيد احکام اوليه در ديوان عالي کشور توسط اجراي احکام به آنان ابلاغ گرديد که فرزاد کمانگر به اعدام ، علي حيدريان و فرهاد وکيلي نيز هر کدام ده سال حبس و اعدام محکوم گرديدند . حکم اعدام اين افراد با دستور رئيس قوه قضائيه به مرحله اجرا در خواهد آمد

ارگان رسمي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران
ذکر و استفاده از گزارشات و مندرجات اين تارنما تنها با ذکر منبع مجاز ميباشد

در پي عمليات نيروهاي امنيتي جهت دستگيري کمال شريفي عضو تحت تعقيب حزب دموکرات کردستان و از اعضاي اتحاديه روزنامه نگاران آزاد کردستان ، در شهر سقز و پس از تيراندازي به منزل محل سکونت وي ، نهايتاً همراه وي به نام "شيخ غريب حسني" کشته شد و صاحب خانه به نام "درويش علي مطيعي" به شدت مجروح گرديد ، و نهايتاً در طي اين يورش کمال درويشي نيز دستگير و بهمراه فرد مجروح نخست به بازداشتگاه اطلاعات سقز و سپس به اداره اطلاعات سنندج منتقل گرديدند .
در تاريخ 10/4/87 درويش علي مطيعي که مورد اصابت دو گلوله در نزديکي قلب قرار گرفته و در حالت کما فرو روفته بود با قيد وثيقه اي سنگين جهت اعزام به مراکز درماني به خانواده خود تحويل داده شد .
در همين راستا نيروهاي امنيتي ضمن ممنوع خروج نمودن تعدادي از اهالي شهر سقز جهت انجام تحقيقات در تاريخ 9/4/87
"سيد عطاالله حسيني" از فعالان سياسي شهر سقز را بازداشت و به نقطه نامعلومي منتقل نمودند .
کماکان از سرنوشت کمال شريفي هيچگونه اطلاع موثقي در دست نيست . مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بدينوسيله مراتب نگراني خود را از سرنوشت اين روزنامه نگار و فعال سياسي اعلام ميدارد و از نهادهاي قضايي ميخواهد که نسبت به سرنوشت وي پاسخگو باشند .





دختري کارگر به نام "مهتاب احمد زاده" 15 ساله ، اهل پيرانشهر که به همراه خانواده خود در يک کارگاه جوجه کشي در شهر نقده مشغول به کار بود پس از تعرض صاحبکار به وي و به علت فشارها و آسيب روحي و رواني حاصله اين تجاوز اقدام به خودسوزي نمود. نامبرده بعلت شدت جراحات وارده ناشي از سوختگي در محل حادثه جان خود را از دست ميدهد.
در حالي اين گزارش منتشر ميگردد که چندي پيش دختري کارگر به نام گلاويژ سلطان نيا
19 ساله در شهر همدان در اثر آسيب روحي ناشي از تعرض صاحبکار اقدام به خودسوزي نمود .
همچنين فرخنده عزيزي (آرزو) 33 ساله و ساکن سقز نيز در طي روزگذشته بعلت فقر مالي و گفته هاي خود مبني بر فشاررواني حاصل از فقر و دارا بودن 2 کودک خردسال بوسيله دارو اقدام به خودکشي مينمايد . و پس از تلاش سه روزه تيم پزشکي نهايتاً جان خود را از دست ميدهد .
شايان ذکر است نامبرده چندي پيش نيز در تلاش براي خودکشي دست به خودسوزي زده بود که با تلاش پزشکان نجات يافت ، وي در آخرين گفته هاي خود از عدم مساعدت مسئولين مربوطه براي رفع حداقل مشکلات خود سخن گفته بود

دور جديد اعتصابات کارگري شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه از روز سه شنبه 18 تيرماه 87 اغاز شد .
يکي از فعالان کارگري در هفت تپه با اشاره به دلايل شروع اعتصابات اين شرکت گفت: حدود دو هفته ي پيش وقتي مدير عامل در خواست مهلت دو هفته اي براي پرداخت مطالبات و خواسته هاي کارگران را بيان کرد .متاسفانه عده اي که مشخص بود از سوي هيات مديره خط مي گرفتند سعي در ايجاد تفرقه بين کارگران داشتند که نمايندگان کارگري ما با هوشياري توانستند ، نخست براي جلوگيري از شکاف بين کارگران و سپس براي نشان دادن حسن نيت به مديران ، وحدت و يکپارچگي را بين کارگران حفظ کنند
و به ناچارما به صورت موقت به سر کار رفتيم. ولي روز دوشنبه 17تيرماه با مشاهده دو موضوع ، اول مصاحبه اي از جاسم ساعدي نماينده شوش که بيان کرده بود مشکلات هفت تپه قابل حل نيست ودوم انتشار خبري که حاکي از فروش بخش وسيعي از زمين هاي کشاورزي شرکت را مي داد، تصميم به شروع مجدد اعتصاب کرديم وطي دو روز گذشته دست از کار کشيده واعتراض خود را به اين دو موضوع به مديران شرکت رسانديم .
وي در ادامه گفت :بعد از ظهر امروزافضل پور معاون مدير عامل با برخي از نمايندگان ما تماس گرفت و عنوان کرد:هيات دولت در جلسه ي خود موضوع هفت تپه را به صورت ويژه در دستور کار خود قرار داد و پيشنهاد کردند تا شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه از وزارت جهاد و کشاورزي به بانک صنعت و معدن واگذار گردد.
اين فعال کارگري همچنين از وعده پرداخت بخشي از مطالبات کارگران طي چند روز آينده را بر اساس گفته هاي مديران شرکت خبر دادو تاکيد کرد:14 روز از ما فرصت خواستند و ما نيز براي اينکه ثابت کنيم حسن نيت داريم و آشوبگر نيستيم قبول کرديم ولي آنها بر خلاف وعده هايشان اقدام به فروش زمينهاي ما کردند و در مصاحبه هايشان با روزنامه ها مي گويند مشکلات شرکت قابل حل نيستند. به همين دليل هيچ اعتمادي به اين مديران مسوولان نيست .وي در پايان گفت: قصد داريم در هفته آينده انتخابات هيات مديره سنديکاي کارگري اين شرکت را برگزار کنيم

حسين اصغري زنداني امنيتي محبوس درسالن 1 اندرزگاه 7 زندان اوين در اعتراض به عملکرد سيستم زندانباني و عدم بهره مندي از حقوق قانوني خود دست به اعتصاب غذا زده است .
اصغري که به اتهام جاسوسي از سوي دادگاه تجديد نظر به 7 سال و 3 ماه حبس محکوم شده است از تاريخ 8/4/87 دست به اعتصاب غذا زده است ، وي روزگذشته ضمن احضار به دفتر حفاظت زندان اوين در قبال خواسته ها و تصميم بر تداوم اعتصاب غذاي خود مورد تهديد قرار گرفت

در حدود يکسال پيش سه فعال سياسي مخالف جمهوري اسلامي به نامهاي ، فرود فولادوند (فتح الله منوچهري) ، ناظم اشميت (تابعيت ايراني - آلماني) و الکساندر ولي زاده (تابعيت ايراني - آمريکايي) در راستاي فعاليتهاي سياسي خود به کشور ترکيه سفر نمودند ، آخرين تماس تلفني اين افراد در منطقه وان ترکيه در کمتر از سه ساعت فاصله تا مرزهاي ايران بوده است و نهايتاً پس از ناپديد شدن اين افراد در تاريخ "چهارشنبه 27 دي 1385" اتومبيل آنان در منطقه حکاري در منطقه مرزي ايران-ترکيه با شيشه هاي شکسته و بدون پلاک يافت گرديد.
اين مجموعه از موضوع مذکور در همان زمان مطلع گرديد اما بعلت ابهامات موجود و نياز به تحقيقات تا امروز واکنشي به موضوع نداشته است ، بالاخص که سرآغاز موضوع در خارج از مرزهاي رسمي کشور ايران بوده است . اما بالاخص در طي ماههاي اخيراين مجموعه با توجه به به يافتن شاهدين و مستنداتي روشن که موضوع ربوده شدن اين افراد توسط نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي در يک عمليات برون مرزي و زنده بودن و زنداني بودن اين افراد را به يقين نزديک نموده است. اقدام به صدور اين اطلاعيه جهت تنوير افکار عمومي مينمايد.
پس از پيگيريهاي مستمر اين مجموعه در داخل و خارج کشور مطالب ذيل بعنوان يافته هاي اين مجموعه مستند
گرديد که بعلت مسائل امنيتي جزئيات مربوطه تنها در اختيار مراجع ذيصلاح قرار خواهد گرفت :
1-شهادت حداقل سه زنداني مربوط به گروه سياسي که آقاي فولادوند رهبري آن را بعهده داشت مبني بر تحت فشار قرار گرفتن در زمان بازداشت خود توسط نيروهاي امنيتي جهت دعوت از آقاي فولادوند براي سفر در اولويت اول به دبي (سال 84) و سپس ترکيه (سال 85) .
اين موضوع گواه از آن است که سيستم امنيتي حداقل از سال 84 پروژه ربودن آقاي فولادوند
را در دست اقدام و پيگيري داشته است و هم اکنون حداقل وجود دو زنداني که اذعان نموده اند تحت فشار چنين خواسته هايي را از آقاي فولادوند نموده اند مستند گشته است ، بالاخص که يکي از افراد مذکور براي متقاعد کردن آقاي فولادوند به سفر ، سفري به ترکيه داشته است.
2-شهادت دو زنداني امنيتي - نظامي از مشاهده اين افراد در بازداشتگاهي امنيتي در منطقه غرب تهران و ارائه شواهدي براي اثبات مدعيات.
3-گفته هاي خانواده فولادوند ، مبني بر دريافت تماسهاي مکرر تهديد آميز از سوي مدعيان سيستم امنيتي و مطرح شدن خواست عدم پيگيري و يا سکوت
.
در اين راستا اين مجموعه نامه هايي را از سازمان صليب سرخ و سازمان عفو بين الملل دريافت نموده است که آنان نيز ضمن ابراز نگراني از وضعيت اين افراد ربودن اين افراد را مورد نکوهش قرار داده بودند . همچنين پرونده اي براي ربوده شدن آنان در مراجع ذيصلاح بين المللي مفتوح گرديده است.
اين مجموعه با صدور اين اطلاعيه ضمن اعلام ربوده شدن اين افراد توسط نهادهاي امنيتي جمهوري اسلامي و نگهداري آنان در بازداشتگاهي در داخل کشور مراتب نگراني خود را از وضعيت اين افراد و در معرض خطر بودن آنان اعلام ميدارد و از مسئولين مربوطه ميخواهد نسبت به وضعيت اين افراد پاسخگو باشند .

روزگذشته محمد مهدي حبيبي از فعالان دانشجويي دانشکده مهاجر اصفهان و از اعضاي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ، طي تماس تلفني به اداره اطلاعات شهر اصفهان فراخوانده شد .
اداره اطلاعات عنوان نموده بود که وي در مورد 18 تيرماه اقدام به ارسال پيام کوتاه نموده است و بايد ضمن حضور در ستاد خبري نسبت به اين موضوع پاسخگو باشد . آقاي حبيبي ضمن غيرقانوني خواندن اينگونه احضار از مراجعه به اداره مذکور خودداري مينمايد و در تماس مجدد اداره اطلاعات مبني بر دليل عدم حضور عنوان ميدارد که موفق نگرديده است تاکنون با وکيل خود در اينباره مشورت نمايد که فرد احضار کننده ضمن بيان جمله اي مبني بر عدم مراجعه آقاي حبيبي به اداره اطلاعات عليرغم احضار ، تقاضا ميکند که آقاي حبيبي عين جمله قرائت شده را يادداشت و در جيب خود بگذارد ، زيرا که به زودي بايد پاسخگو باشد

محمد احساني از فعالان دانشجويي در مشهد ساعت 4 بعدازظهر امروز مورخه 19/4/87 توسط نيروهاي امنيتي در منزل شخصي خود بازداشت شد . نيروهاي امنيتي ضمن تفتيش منزل و ضبط لوازم شخصي محمد احساني، وي را به نقطه نامعلومي منتقل کردند. وي عضو کميته پيگيري بازداشتهاي خودسرانه در مشهد بوده است .
در طي روزهاي اخير حداقل 16 فعال دانشجويي توسط نيروهاي امنيتي بازداشت شده اند که عبارتند از : امير سرابي، مجتبي عماد پور، دانشجويي به نام بيات و علي صابري، رضا عرب، اشکان آرشيان ، مهدي قاسمي ، سجاد رجبي، محمد ميزبان، توحيد دولتشناس، محمد زراعتي ، فرزاد حسن زاده ، سلمان سيما ، مهدي خدايي و مجيد اسدي .

فرزاد کمانگر معلم و از اعضاي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران از مرداد ماه سال 1385 بازداشت و پس از طي پروسه پر ابهام و سراسر نقض قانون سيستم غيرمستقل قضائي و بي توجه به فقدان اسناد ، در دادگاه اوليه به اعدام محکوم گرديد ، پس از ارجاع پرونده به ديوان عالي کشور و موج حمايتهاي بي سابقه اشخاص و تشکلات بين المللي از فرزاد کمانگر ، فعال مسالمت جو و مدافع خوشنام حقوق بشر و همزمان با تلاش مدافعان حقوق بشر براي احقاق اولين خواسته افکار عمومي که همانا برگزاري دادگاه علني و عادلانه بود و همچنين بررسي شکنجه هاي وحشيانه اي که اين معلم در بازداشتگاههاي 209 اوين ، اطلاعات کرمانشاه و اطلاعات سنندج متحمل گرديده بود نهايتاً اين اميد پديدار گرديد که سيستم قضائي ايران به حمايتهاي بي سابقه و درخواستهاي تشکلات مدافع حقوق بشري که کثرت اعضاي آن بعضا از جمعيت کشور ايران نيز افزونتر بود توجه نمايد و حداقل موجبات بررسي علني و عادلانه پرونده فرزاد کمانگر را فراهم نمايد.
متاسفانه روز گذشته مورخه 20/4/87 اجراي احکام زندان رجايي شهر کرج اقدام به ابلاغ حکم اعدام فرزاد کمانگر به وي نمود و هم زمان از وي خواسته شد که نسبت به نوشتن تقاضاي عفو با قيد فوريت اقدام نمايد و وعده هايي نيز جهت رسيدگي به اين خواسته داده شد .
آقاي فرزاد کمانگر بر اساس اين اعتقاد که مرتکب هيچگونه عملي بر خلاف قانون نشده است از نوشتن عفونامه و تقاضاي بخشش خودداري نمود و نظر به عدم تقاضاي عفو و بخشش فرزاد کمانگر ، حکم اعدام وي به اجراي احکام زندان رجايي شهر ارجاع گرديد و با توجه به اينکه وي محکوميت حبس ندارد ، با دستور آقاي شاهرودي رئيس قوه قضائيه حکم اعدام وي به مرحله اجرا در خواهد آمد
.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بي توجهي سيستم قضائي به هزاران درخواست و تقاضا از آن قوه براي ايجاد شرايط دادرسي عادلانه را استقلال قوه قضائيه نميداند بلکه بالعکس نشان از نفوذ بي حد و حصر سيستم امنيتي در دستگاه قضا قلمداد مينمايد و براي شانه خالي نمودن از پاسخگويي به حمايتهاي جامعه جهاني و مدافعان حقوق بشر و مستندات موجود راهکاري به نام تقاضاي عفو و بخشش را تنها درماني مقطعي ميبيند.
يادآور ميشويم به گواه مستندات و مدعيات ، آقاي فرزاد کمانگر مورد وحشيانه ترين شکنجه ها قرار گرفته است و در عين اين موضوع نامبرده از هرگونه اتهام مبني بر حمل و نگهداري مواد منفجره و عضويت در گروههاي محارب و مخالف جمهوري اسلامي تبرئه گرديده است و نهايتاً به اتهام عضويت در حزب پ.ک.ک که حزبي مخالف دولت ترکيه و سياستهاي آن است تحت عنوان محاربه محکوم به مرگ گرديد.
آقاي خليل بهراميان وکيل مدافع وي عنوان ميدارد که حتي براي اين اتهام و عضويت وي نيز اسنادي در پرونده وجود ندارد ، قابل توجه است که در حال حاضر دهها عضو رسمي و تشکيلاتي اين حزب در زندانهاي ايران به سر ميبرند و هيچ
يک تاکنون تحت اين عنوان به اعدام محکوم نگرديده اند و جالب اينکه حتي دولت ترکيه که رهبر اين حزب را در اختيار دارد نيز وي را به مرگ محکوم ننموده است .
معتقديم پرونده فرزاد کمانگر بستري براي نشان دادن حسن نيت سيستم قضائي جمهوري اسلامي است تا نشان دهد به اراده هزاران انسان ارج مينهد و جان انسانها را گرامي ميدارد و حداقل براي برگزاري يک دادرسي عادلانه ميکوشد. از اينرو اميدواريم تا با درک شرايط و چهره مخدوش ايران در عرصه حقوق بشر در نزد جامعه بين الملل و افکار عمومي با خارج نمودن فرزاد کمانگر از بند بيماران عفوني (هپاتيت ، ايدز و سل) و همچنين متوقف نمودن حکم اعدام وي و برگزاري دادگاه علني براي بررسي پرونده وي فصلي جديد را در استقلال قوه قضائيه رقم زند

گزارشي از وضعيت گروهي از زندانيان سياسي در ايران

زندانیان سیاسی از این جهت مظلوم و زیر ستم مضاعف هستند که به تنهایی بار مبارزه برای رفاه و پیشرفت یک ملت را به دوش می کشند.اگر همه ی گروه های اجتماعی به وظیفه ی خود عمل کرده و حقوق خود و دیگران را از حاکمیت مطالبه کنند،زندانی سیاسی وجود نخواهد داشت.اما در کشورهایی که حکومت های استبدادی حاکم است و اکثریت جامعه به هر دلیل از حقوق قانونی خود دفاع نمی کنند،هزینه ی مبارزه بر دوش گروه معدودی می افتد.
در ایران امروز،نه تنها اکثریت مردم به مطالبه ی صریح و موثر حقوق خود از حاکمیت مبادرت نمی کنند،بلکه احزاب یا گروه هایی که نام حزب و سازمان را یدک می کشند نیز،از جرگه ی مبارزات فاصله می گیرند.برای مثال،اگر در دوران حکومت شاه،هزینه ی اصلی مبارزه را شخصیت ها و احزاب سابقه دار می پرداختند در شرایط فعلی،این هزینه متوجه ی جوانان و دانشجویان و گروه های خاص سیاسی و اجتماعی است.در دوران شاه،احزاب ملی،ملی-مذهبی،شخصیت های روحانی،گروه های چریکی و نیروهای چپ،میدان دار مبارزه بودن،به همین دلیل همواره چند هزار زندانی سیاسی از اعضای این گروه ها در زندان به سر می برد.ولی در زمان جمهوری اسلامی جز دهه ی شصت یعنی دهه ی وحشت که نیروهای چریکی و گروه های مسلح همراه با برخی شخصیت های سیاسی،قلع و قمع شدند،در یک دهه ی اخیر،هزاران جوان و دانشجو از دختر و پسر،هزینه ی مبارزات سخت را بر دوش گرفته اند.
این جوانان و دانشجویان در شرایطی زندگی می کنند که رژیم جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی به حقوق بشر و آیین دادرسی احترام نمی گذارد.شرایط زندان ها بسیار تحقیر آمیز،تهدید کننده و نامناسب است و زندان بان ها در مقابل زندانیان سیاسی از قدرت مطلق برخوردار هستند.هرگونه بخواهند با زندانی رفتار می کنند و زندانی حق اعتراض ندارد.انتقال به انفرادی یا تبعید به نقاط دور افتاده از حربه های زندان با ن برای سرکوب زندانی است.مثل تبعید سعید شاه قلعه به زندان برازجان یا تبعید هاشم شاهین نیا به همین مکان.یا انتقال بهروز جاوید تهرانی،ارژنگ داوودی و امیر ساران به زندان رجایی شهر.و اخیرا انتقال قصابان از بند 7 به بند 8 زندان اوین.
حربه ی انتقال و ایجاد فشار روانی بر زندانی سیاسی یکی از اقدامات ضد حقوق بشری است که افرادی چون صداقت رییس زندان اوین به راحتی از آن استفاده می کند.این در حالی است که دادگاه های امنیتی که تحت نام دادگاه انقلاب فعالیت می کنند،تحت هیچ شرایطی به آیین دادرسی التزام ندارند و بازداشت گاه های امنیتی مثل 209 محل شکنجه ی زندانیان است.دادگاه های امنیتی و بازداشت گاه های امنیتی،همچون جهنمی هستند که زیر سایه ی سرنیزه و سرکوب به فعالیت ادامه می دهند.متاسفانه رییس قوه ی قضاییه،رییس مجلس و رییس جمهوری در مقابل دوزخ های انسانیت کش،هیچ اقدام بازدارنده ای انجان نمی دهند.
در این زندان های قرون وسطایی رژیم فرهیختگانی،سلامت،امنیت و آزادی خود را به پای منافع اجتماع به مذبح برده اند که نیتی جز رفاه اجتماعی و آزادی و دموکراسی ندارند.
سعید درخشندی و ابوالفضل جهاندار دو تن از این فرهیختگان زندانی هستند.آن ها را به جرم تبلیغ برای انقلاب رنگین به 3 سال حبس محکوم کرده اند.این ها دو دانش آموخته ی دانشگاه هستند که نه تنها جای آن ها در زندان نیست؛بلکه جامعه حق دارد از دانش و تخصص آن ها بهره مند شود.رژیم حتی از مرخصی که حق قانونی آنهاست سرباز می زند.ولی آیا گروه های اجتماعی نباید از حقوق این افراد مظلوم دفاع کنند؟محمد حسین فلاحیه،هموطن عرب زبان آبادانی ما یکی دیگر از این زندانیان است که از سوی رژیم به تجزیه طلبی متهم و به 3 سال حبس محکوم شده است.در صورتیکه همه ی این اتهامات واهی است و رژیم خود سرانه و قانون شکنانه،حق آزادی امثال او را سلب کرده است.مگر کشور ایران،اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و ملحقات آن را نپذیرفته است،پس چگونه به خود حق می دهد با استفاده از زور،قانون را زیر پا بگذارد و حقوق بشر را انکار و بلکه لگدمال نماید.
کسانی که جایزه ی حقوق بشر دریافت کرده،کمیته ی حقوق بشری درست می کنند و به نام دفاع از حقوق بشر،از مراکز جهانی پول دریافت می کنند ولی به جای دفاع از حقوق این زندانیان مظلوم به دنبال صلح برای رژیم جمهوری اسلامی هستند،در جرایم رژیم شریک اند.
بهروز جاوید تهرانی،امیر ساران،ارژنگ داوودی،عباس خرسندی و احمد دانش پذیر چند تن دیگر از این زندانیان بی دفاع اند.آیا محافل مدافع حقوق بشر در داخل و خارج که فعالیت خود را با منافع سیاسی و مادی پیوند زده اند،تاکنون برای این زندانیان مظلوم کدام اقدام موثر را انجام داده اند.گویا همگی دست در دست رژیم و لابی های خارجی آن،بر سر سفره ی زندانیان سیاسی نشسته و نان خود را در خون این مظلومان می زنند که در شکنجه گاه های رژیم دچار مرگ تدریجی شده اند!بهروز جاوید تهرانی بیش از 9 سال است که در زندان به سر می برد و اگر از اعضای گروه های قدرت بود حتما عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر و کمیته حقوق بشری شیرین عبادی از او یک قهرمان می ساخت و بعد او را به خارج برده و برایش اسباب رفاه و زندگی فراهم می کرد.اما این دانشجوی زندانی به دلیل این که از توده های مردم است و به اصحاب قدرت وابسته نیست،باید در شکنجه گاه رجایی شهر،این زندان مخوف جمهوری اسلامی بماند تا بپوسد.هیچ کس حتی نمی پرسد که امیر ساران،ارژنگ داوودی،عباس خرسندی و احمد دانش پذیر به کدامین جرم و گناه باید در زندان بمانند و احکام سنگینی را متحمل شوند.آیا عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر این متحدان جناح اصلاح طلب حکومتی ایران،آگاه نیستند که ارژنگ داوودی به 15 سال،امیر ساران به 12 سال،عباس خرسندی به 8 سال حبس محکوم شده اند و دیر یا زود احمد دانش پذیر این پیرمرد مبارز که از درد پا،قلب و معده رنج می برد به حکم سنگینی محکوم خواهد شد؟
رژیم جمهوری اسلامی افرادی را به زندان می اندازد که جز رفاه عمومی و امنیت ملی و آزادی و حقوق بشر برای همگان هیچ نیتی ندارند.این رژیم با سوء استفاده از قدرت ، فرهیختگان این ملت را به زندان می اندازد،ولی دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل نیز با سکوت تبعیض آمیز خود،به رژیم چراغ سبز می دهند.پس از این بنا داریم در کنار افشای جنایات ضد حقوق بشری رژیم،این نهاد های مدافع حقوق بشر اما ریاکار را نیز افشا کنیم.
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی

July 9, 2008


(ژنو، 8 ژوئیه 2008) ? امروز 24 سازمان جهانی و منطقه ای حقوق بشر از مقام های ایران خواسته اند مجازات اعدام چهار نوجوان را لغو کنند، به مجازات اعدام افرادی که در هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 سال داشته اند پایان دهند و به تعهدات بین المللی خود در اجرای منع کامل مجازات اعدام اینگونه موارد عمل کنند. ایران یک نوجوان 16 ساله کرد ایرانی بنام محمد حسن زاده را در 10 ژوئن 2008 به خاطر جرمی که در سن 14 سالگی مرتکب شده بود، اعدام کرد. چهار مجرم خردسال دیگر نیز در تاریخ های 11 تا 25 ژوئیه در خطر اعدام قرار دارند. این سازمانها از ریاست قوه قضائیه ایران خواسته اند اعدام این چهار نفر را به سرعت معلق کند. بهنود شجاعی و محمد فدایی قرار است در 11 ژوئیه اعدام شوند. تاریخ اعدام هر دوی آنها 11 ژوئن 2008 بود اما در آخرین لحظه یک ماه دیگر به آنها برای جلب رضایت خانواده قربانیانشان مهلت داده شد. حداقل دو مجرم نوجوان دیگر بنام های صلاح تاسه و سعید جزی نیز طی روزهای آینده در خطر اعدام قرار دارند. به گفته گروه فعالان حقوق بشر در ایران صلاح تاسه که اهل سنندج است به خاطر قتلی که در سن 15 سالگی مرتکب شده به اعدام محکوم شده است. او اخیرا پس از رسیدن به 18 سالگی از زندان اطفال به زندان اصلی سنندج منتقل شد. وی ممکن است در پایان ماه ایرانی تیر که در 23 ژوئیه 2008 به پایان می رسد، اعدام شود. اما علیرضا جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه در اول ژوئیه گفت این پرونده همچنان ممکن است دستخوش تجدید نظر شود. گفته می شود اجرای حکم سعید جزی نوجوان دیگر که قرار بود در 25 ژوئن اعدام شود نیز به تعویق افتاده است. او به خاطر قتل یک مرد 22 ساله در سال 2003 یعنی هنگامیکه 17 سال داشت به اعدام محکوم شده است. تاکنون حدود 140 مجرم نوجوان که در ایران در انتظار مرگ هستند، شناسایی شده اند. اما رقم واقعی ممکن است که از این هم بالاتر باشد. مواردی همچون محمد حسن زاده تا پیش از اعدام به اطلاع طرفداران حقوق بشر نرسیده بود. علیرضا جمشیدی سخنگوی قضائیه در کنفرانس مطبوعاتی 17 ژوئن 2008 که در رسانه های مختلف ایران منعکس شد گفت محمد حسن زاده در هنگام اعدام کمتر از 18 سال نداشته است. محمد مصطفایی وکیل مدافع بسیاری از مجرمین نوجوان که به مرگ محکوم شده اند، در واکنش به این اظهارات در 25 ژوئن 2008 نوشت که بدنبال اظهارات علیرضا جمشیدی به سنندج رفته و مدارک هویت او را مشاهده کرده است. محمد مصطفایی نوشت این مدارک ثابت می کرد محمد حسن زاده در هنگام اعدام تنها 16 سال و 11 ماه و 20 روز داشته است. استفاده از حکم اعدام علیه کسانی که در هنگام ارتکاب جرم خود زیر 18 سال داشته اند، صرفنظر از آنکه فرد در هنگام اعدام به چه سنی رسیده باشد، نقض صریح قوانین عرفی بین المللی است. سازمان های یاد شده نگرانند که اصرار مسئولین به اینکه محمد حسن زاده در هنگام اعدام 18 سال داشته مقدمه ای باشد برای تلافی علیه مدافعین حقوق بشر در ایران که علنا از این اعدام و سایر اعدام های مجرمین نوجوان انتقاد کرده اند. این مدافعین ممکن است به جرایم مبهمی همچون "اقدام علیه امنیت ملی" یا "تبلیغ علیه نظام" متهم شوند. مدافعین حقوق بشر در ایران که پیش تر نقض حقوق بشر در ایران را علنی کرده اند از چنین اقدامات تلافی جویانه ای رنج برده اند. برای نمونه در سال 2007 دادگاهی عماد باقی یکی از فعالان پیشروی مخالف مجازات اعدام را متهم به "اقدام علیه امنیت ملی" و "تبلیغ به نفع دشمنان حکومت" کرد و مجرم شناخت. باقی بدلیل انتشار بیانیه هایی که در انتقاد به احکام اعدام افراد بزرگسالی که پس از محاکمات غیرعادلانه صادر شده بود، محاکمه شد. حکم عماد الدین باقی پس از درخواست تجدید نظر لغو شد اما او به خاطر محکومیت دیگری که مرتبط با فعالیت های حقوق بشری اوست همچنان در زندان است. محمد صادق کبودوند یک مدافع حقوق بشر کرد ایرانی نیز در حال گذراندن محکومیت 11 ساله خود است. جرم او "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان" و "تبلیغ علیه نظام" است. مقام های ایران باید به حق آزادی بیان که شامل دفاع از حقوق بشر است احترام بگذارند. احترام به این حقوق در کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و "بیانیه سازمان ملل متحد در حق و مسئولیت افراد، گروها و بخش های جامعه در ترویج و حفاظت از حقوق بشر و آزادی های بنیادین به رسمیت شناخته شده جهانی" مندرج شده است. برخی مقام های ایران کشتن مجرمین نوجوان را "قصاص" می خوانند نه "اعدام" و به این ترتیب آن را توجیه می کنند. علیرضا جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه گفته است: "در قانون (ایران) ما برای افراد زیر 18 سال اعدام نداریم. چیزی که ما در قوانین برای افراد بین 15 تا 18 سال داریم موضوع قصاص است." در قوانین اسلامی "قصاص" قتل، مجازات اعدام است. اعضای خانواده قربانی قتل می توانند فرد مجرم را عفو کنند و یا به جای اعدام از او دیه دریافت کنند، اما الزامی وجود ندارد. در حال حاضر قوانین ایران اجرای مجازات اعدام ? قصاص به خاطر قتل یا سایر جرایم - دختران را از سن 9 سالگی و پسران را از سن 15 سالگی (سالهای قمری) مجاز می شمارد. کودکان جوانتر از این هم می توانند به اعدام محکوم شوند مشروط بر آنکه قاضی پرونده به این نتیجه برسد که پسر یا دختر به بلوغ رسیده است. تمایز بین "اعدام" و "قصاص" بی معناست.اعدام هنگامی صورت می گیرد که مرگ فرد توسط حکومت و متعاقب حکم نهایی یک دادگاه ذیصلاح انجام شود. احکام "قصاص" که دادگاه های ایران صادر می کنند نیز بر همین منوال است. مقام های ایران با چنین اظهارات گمراه کننده ای در صدد پنهان کردن این واقعیت هستند که ایران هر بار که مجرم نوجوانی را اعدام می کند، صرفنظر از اینکه او در هنگام اعدام به 18 سالگی رسیده باشد یا خیر، قوانین بین المللی را نقض می کند. ایران هم عضو کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (بدون هیچ شرطی) و هم عضو کنوانسیون حقوق کودک است. هر دوی این کنوانسیونها اعدام افرادی را که در هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 داشته اند ممنوع می کند. ایران در هنگام تصویب کنوانسیون حقوق کودک یک شرط بسیار وسیعی تعیین کرد بطوریکه "مفاد و یا اصول کنوانسیون که با قوانین اسلامی نازسازگاری دارند را اجرا نمی کند." کمیته حقوق کودک که نظارت بر اجرای کنوانسیون حقوق کودک را بر عهده دارد در سال 2000 ابراز نگرانی کرد که "ماهیت وسیع و غیردقیق شرط کلی دولت عضو (ایران) بطور بالقوه نافی بسیاری از مفاد کنوانسیون است و نگرانی هایی در زمینه انطباق آن با هدف و مقصود کنوانسیون ایجاد می کند." این 24 سازمان حقوق بشر از ایران خواسته اند شرط خود در کنوانسیون حقوق کودک را منتفی کند. به گفته این سازمان ها در هر موردی از این شرط می توان بعنوان مرجعی قانونی برای مجاز دانستن اعدام مجرمین نوجوان استفاده کرد. در سال 2007 تنها دو کشور دیگر که عبارتند از عربستان سعودی و یمن مجرمین نوجوان را اعدام کردند. اما تعداد آنها به مراتب از تعداد مجرمین نوجوان که در ایران اعدام شدند کمتر بود. در این سال در ایران حداقل 7 مجرم نوجوان اعدام شدند. در طی سال 2008 تاکنون دو مجرم نوجوان از جمله محمد حسن زاده که در هنگام اعدام 16 سال داشت در ایران به دار آویخته شده اند. این 24 گروه گفته اند ایران باید به سرعت همه احکام اعدام مجرمین نوجوان را کاهش دهد و کلیه این اعدام ها را متوقف کند.


(واشنگتن دی سی، 21 ژوئن 2008) ? دیده بان حقوق بشر امروز گفت مسئولین قوه قضائیه ایران باید تضمین کنند در جلسه رسیدگی به پرونده های دو فعال کرد حقوق زنان روند دادگاه شفاف باشد. هانا عبدی خواستار تجدید نظر در حکم پنج سال حبس خود شده و روناک صفارزاده نیز به اتهامی که ممکن است به حکم اعدام منجر شود تحت محاکمه قرار دارند. دیده بان حقوق بشر از مقام های ایران مصرانه می خواهد نسبت به شفافیت و علنی بودن روند دادگاه این دو زن اطمینان حاصل کنند. حکومت ایران همانطور که پیش تر مستند شده است از قوانین وسیع امنیتی برای محدود کردن آزادی بیان و اجتماعات استفاده می شود. هم اکنون نیز این نگرانی وجود دارد که پیگرد این دو زن مبتنی بر فعالیت آنها در زمینه حقوق کردها و حقوق زنان باشد. سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر می گوید: "این برای حکومت ایران امری عادی است که از اتهام های مبهم امنیتی برای حبس و ارعاب فعالان مسالمت آمیز استفاده کند." وی می افزاید: "اکنون آنها از این هم فراتر رفته و احکامی غیرقابل باور صادر می کند." در 19 ژوئن شعبه دوم دادگاه انقلاب در سنندج عبدی را به اتهام "تجمع و توطئه چینی برای جنایت علیه امنیت ملی" به پنج سال حبس در زندان شهر گرمی واقع در استان عمدتا آذری نشین اردبیل محکوم کرد. شعبه یک دادگاه انقلاب سنندج که صفارزاده را محاکمه می کند هنوز در مورد پرونده او تصمیم نگرفته است. محمد شریف وکیل این دو زن به دیده بان حقوق بشر گفته است مدعی العموم اتهام جدی تر "محاربه " را علیه صفارزاده مطرح کرده است. بر اساس قوانین ایران مجازات این اتهام می تواند مرگ باشد. صفارزاده و عبدی که هر دو 21 سال دارند از هنگام دستگیری خود به ترتیب در 25 سپتامبر و 23 اکتبر تاکنون در شهر عمدتا کردنشین سنندج در حبس هستند. آنها پیش از دستگیری، اعضای فعال انجمن زنان کردستان آذرمهر بودند. این انجمن سازمان دهنده کارگاه های آموزشی برای ظرفیت سازی و نیز فعالیت های ورزشی برای زنان در شهر سنندج و نقاط دیگر استان کردستان ایران است. عبدی و صفارزاده همچنین بطور داوطلبانه با کمپین یک میلیون امضا برای برابری همکاری می کردند. صفارزاده و عبدی پیش از انتقال به بند زنان زندان عمومی شهر سنندج به ترتیب سه ماه و دو ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاه اداره کردستان وزارت اطلاعات در حبس بودند. پیگرد این دو زن بدنبال سرکوب فعالان زن بخصوص افرادی که در کمپین یک میلیون امضا برای برابری شرکت دارند صورت می گیرد. این کمپین مردمی با هدف افزایش آگاهی مردم از قوانین تبعیض آمیز علیه زنان صورت می گیرد. این فعالان در حال جمع آوری یک میلیون امضا از سراسر کشور برای تجدید نظر در این قوانین تبعیض آمیز هستند. مسئولین طی دو سال گذشته بیش از 35 نفر را که در این کمپین و سایر پروژه های حقوق زنان فعالیت داشته اند دستگیر کرده اند. بازداشت و احکام زندان فعالان حقوق کردها نیز رو به افزایش بوده است. حکومت ایران اغلب این فعالان را متهم به ارتباط با گروه های مخالف مسلح می کند. در فوریه 2008 حکومت یک معلم کرد و فعال جامعه مدنی را به اتهام " اقدام عليه امنیت ملی" از طریق عضویت در حزب کارگران کردستان (پ کا کا) به مرگ محکوم کرد. . حکومت اغلب برای تعقیب ایرانیانی که در صدد اجتماع و یا اعتراض هستند به جرائم مبهم "امنیتی" اتکا می کند. دیده بان حقوق بشر استفاده حکومت از این قوانین وسیع که ناقض حقوق بین المللی تضمین شده آزادی بیان و اجتماعات هستند را در گزارش اخیر خود بطور مستند تشریح کرده است: "شما هر کسی را به هر دلیلی می توانید سرکوب کنید: ایران سرکوب فعالان مستقل را گسترش می دهد" .

(ژنو ? 17 خرداد ماه 1387) ? امروز، گروهی از سازمانهای بین المللی حقوق بشر اعلام کردند که دولت ایران باید با نهادهای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای پرداختن به وضعیت بسیار وخیم حقوق بشر در ایران همکاری کند. عدم اجرای توصیه نامه های متعددی از سوی نهادهای حقوق بشر سازمان ملل به دولت ایران، موجب نگرانی شدید برنده جایزه صلح نوبل، شیرین عبادی، و سازمانهای دیده بان حقوق بشر،فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر، و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران میباشد. از جمله موارد نقض حقوق بشر در ایران شامل سنگسار، اعدام اطفال، ممنوع الخروج بودن مدافعان حقوق بشر و بسیاری موارد دیگر میشود. طی سمینار "چالشهای مدافعان حقوق بشر در ایران" که در مقر شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو در 20 خرداد برگزار خواهد شد ، این سازمانهای بین المللی به همراه مدافعان حقوق بشر در ایران به بررسی این موارد خواهند پرداخت. شیرین عبادی در این باره اعلام کرد: "همکاری ایران با نهادهای حفاظت از حقوق بشر سازمان ملل متحد، موجب رعایت معیارهای بین المللی حقوق بشر است که جمهوری اسلامی ایران متعهد به اجرای آنهاست." مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ 27 آذرماه 1386 طی قطعنامه ای نگرانی های جدی این سازمان را در باره وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ابراز داشت و از دبیر کل خواست که در باره وضعیت حقوق بشر در ایران گزارشی ارائه کند. سازمانهای حقوق بشر از مقاماتی که مسئولیت تهیه گزارش را درسازمان ملل متحد برعهده دارند، خواستند که برای انجام تحقیقات و با هدف مستند سازی موارد نقض حقوق بشر به ایران سفر کنند و به مقامات ایران هم توصیه کردند که امکان حضور آنها را تضمین کنند. از سال 1383 که دولت ایران دعوت نامه دائمی برای تمامی گزارشگران ویژه سازمان ملل صادر کرد تاکنون 6 بازدید توسط مقامات رسمی از کشور انجام شده است اما در مجموع عملا هیچ اقدامی در اجرای توصیه های آنها صورت نگرفته است. این وضعیت در مورد توصیه هایی هم که توسط هیئت های پیمان های سازمان ملل ارائه شده است، صادق است. جمهوری اسلامی ایران وظایف بسیار زیادی برای ارائه گزارشهای کشوری به کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد وهمچنین کمیته سازمان ملل متحد در مورد حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد که همه آنها را عقب انداخته و از ارسال این گزارشات خودداری کرده است. همچنین ایران در کنار کره شمالی، میانمار(برمه)، ترکمنستان، سوریه و کوبا یکی از معدود کشورهایی است که مانع حضور سازمانهای مستقل بین المللی حقوق بشر در کشور می شود. ایران رتبه اول را در اعدام افراد زیر 18 سال دارد که این امر نقض تعهدات این کشور درقبال پیمان حقوق کودک است. حداقل 107 نفر بخاطر خطاهایی که ادعا می شود قبل از سن 18 سالگی مرتکب شده اند در انتظار اعدامند و در سال 2007 میلادی حد اقل شش اعدام از اینگونه انجام شد. این سازمانهای حقوق بشر همچنین نگرانی های خودشان را از سلامتی و امنیت جانی دو مدافع زندانی حقوق بشر؛ عمادالدین باقی و محمد صادق کبودوند ابراز کردند. در طی چند هفته اخیر باقی و کبودوند در زندان دچار حمله قلبی شده اند و نیاز به معالجه فوری دارند. دولت ایران بطور مکرر مانع خروج از کشور مدافعان حقوق بشرو دیگر فعالان می شود. آخرین مورد مربوط به ممنوع الخروج شدن آقای عبدالفتاح سلطانی وکیلی است که از بسیاری از زندانیانی که بخاطر عقاید مسالمت آمیزشان زندانی شده اند دفاع کرده است. بطورکلی، مدافعان حقوق بشر با سرکوبهای شدیدی در فعالیتهای مشروع و به حقشان روبرو هستند. ایران همچنان به اعدام به روش سنگسار ادامه می دهد و حداقل ده زن و دو مرد در انتظار اجرای حکم اعدام به روش سنگسارند. مجازات های ظالمانه و غیر انسانی از جمله قطع دست و پا (5 مورد در سیستان و بلوچستان در دی ماه 1386 اجرا شده است) و احکام شلاق همچنان اجرا می شوند. مسئولین مرتبا فعالان حقوق زن، دانشجویان و فعالان حقوق کارگران را بخاطر فعالیتهای مسالمت آمیزشان سرکوب می کنند. ابراهیم لطف اللهی، دانشجویی که در 16 دی ماه 1386 توسط ماموران امنیتی در سنندج بازداشت شده بود، در زندان در وضعیت کاملا مشکوکی فوت کرد و مسئولین بدون اجازه خانواده اش، شبانه او را به خاک سپردند. مقامات قوه قضائیه دو فعال اجتماعی، فرزاد کمانگر و یعقوب مهرنهاد را در یک دادرسی غیرعلنی و غیر عادلانه بدون رعایت حداقل معیارهای بین المللی آئین دادرسی به اعدام محکوم کردند. بیشتر افراد بازداشت شده در طول دوره بازداشت قبل ازمحاکمه، به بهانه "تحقیقات" از دسترسی به وکیل محروم می شوند. قوه قضائیه همچنین بهائیان را بعنوان اقلیت های مذهبی هدف پیگرد قضایی قرار داده است. دیده بان حقوق بشر، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نگرانی های جدی خودشان را از بازداشت 7 عضو رهبری جامعه بهائیان که بدون هیچ اتهامی در 25 اردیبهشت ماه دستگیر شدند ، ابراز داشتند. فقط چند ماه به زمان ارائه گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد در باره حقوق بشر در ایران به کمیته سوم مجمع عمومی باقی مانده است. جمهوری اسلامی ایران باید این فرصت را قبل از اینکه از دست برود مغتنم شمارد و توصیه های ارائه شده توسط نهاد های متعدد حقوق بشر سازمان ملل متحد را بدون تاخیر و بلافاصله به مرحله اجرا گذارد.

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]