August 31, 2008

بارديگرخبرگزاري جبهه متحد دانشجويي فيلترشد

خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي- امكان دسترسي اينترنتي به پايگاه خبري جبهه متحد دانشجويي در تهران مسدود شد. بنابرگزارشهاي واصله از نقاط مختلف تهران هنگامي كه بازديدكنندگان قصد دارند به آدرس خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي وارد شوند با پيام \\\"مشترك گرامي دسترسي به اين سايت امكان پذير نمي باشد\\\" مواجه مي شوند.
قابل ذكر است پيش از اين نيز در تابستان سال 86 آدرس (قبلي)خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي فيلتر شده بود

انتقال سه مبلغ مذهبي اهل سنت به زندان رجايي شهرکرج

کيوان خداداي فرزند رحيم ، رسول ماوت فرزند عثمان ، سيامند حسيني فرزند سيد وهاب سه مبلغ مذهبي اهل سنت به همراه هفت متهم ديگر در بهمن ماه سال 85 در تهران بازداشت و پس از گذراندن دوره اي 40 روزه در بند سپاه به زندان رجايي شهر کرج منتقل گرديدند ، در حدود دوماه قبل سه فرد ياد شده براي ادامه بازجويي و تحقيقات پرونده به مکان نامعلومي در شهر تهران منتقل گرديده بودند .
سه مبلغ مذهبي اهل سنت پس از دوماه به سر بردن در بازداشتگاهي امنيتي روزجاري به زندان رجايي شهر کرج منتقل گرديدند ، نامبردگان از محل نگهداري خود در طي دوماه اخير اظهار بي اطلاعي مينمايند و همچنين از وضعيت حقوقي پرونده اين افراد نيز اطلاعي در دست نيست.شايان ذکر است اين افراد از حق داشتن وکيل محروم مي باشند.

رنجنامه نخبه اي که به دليل ديانت بهائي از تحصيل محروم شد

من، هلاکو رحمانيان، جوان 19 ساله بهائي هستم. در سال تحصيلي 86-85 در مقطع پيش دانشگاهي در رشته رياضي-فيزيک درس مي خواندم و به طور فشرده براي کنکور سراسري خود را آماده مي کردم. اکثر آزمون هاي آزمايشي را با موفقيّت پشت سر گزاشتم و اميد مي رفت که از پس ِ کنکور سراسري نيز بتوانم با رتبه اي عالي بر بيايم. در کنکور سراسري 86 شرکت کردم و در اعلام نتايج اوليّه، توانستم رتبه 54 در سهميه مناطق و 76 را در کشور اخذ کنم. يقين داشتم که با اين رتبه مي توانم در هر رشته و در هر دانشگاهي قبول شوم، با اين حال 26 رشته را در فرم مربوطه برگزيدم. امّا به صورت کاملا\\\" غير منتظره، در اعلام نتايج نهايي در سايت رسمي سازمان سنجش، با عبارت \\\"مردود\\\" جلوي اسم خودم مواجه شدم. بلافاصله به سازمان سنجش تهران و سپس کرج رفتم. در هر دو مکان صراحتا\\\" به من گفته شد که عدم قبولي من به خاطر دين من و بهائي بودن است. امّا علّت اين امر را به ا ُرگان هاي ديگر نسبت دادند بدون اينکه از آنها نامي ببرند. اگر هم نامي مي بردند، هنگامي که به محل مربوط مراجعه مي کردم، هيچ مسئوليّـتي قبول نکرده، و سازمان سنجش را جوابگوي اين امر عنوان مي کردند. بدين ترتيب دست من ديگر به هيچ جا بند نبود و به راحتي هر چه تمام تر، عليرغم اينکه قابليّت هاي خود را ثابت کرده بودم و رتبه اي بسيار خوب کسب کرده بودم، از حقّ طبيعي تحصيل در دانشگاه هاي کشورم محروم شدم.
اندکي بعد براي گواهي رتبه خويش، جهت ارائه به بنياد نخبگان و استفاده از مزاياي رتبه زير 100 رشته رياضي-فيزيک، به سازمان سنجش تهران مراجعه کردم. مسئول مربوطه گقت که گواهي تا يک هفته ديگر به خانه تان پست خواهد شد. سه هفته گذشت و خبري نشد و من بار ديگر به سازمان سنجش رفتم و دوباره فرم جديد پر کردم. باز هم مدّت مديدي گذشت و گواهي رتبه اي در کار نبود. مجدّدا\\\" به سازمان سنجش مراجعه کردم. اين بار فرد مسئول شماره اي از کرج در اختيارم گذاشت و از من خواست که اين گونه پي گيري کنم. به شماره مربوطه زنگ زدم. فرد پشت تلفن ضمن آگاهي کامل از تقاضاي من، بعد از اينکه از من دينم را جويا شد، نه تنها تقاضاي گواهي رتبه ام، بلکه رتبه من را نيز در کنکور سراسري باطل اعلام کرد. و بدين ترتيب بعد از محروميّت از ورود به دانشگاه، از مدرک معتبر رتبه خود نيز محروم شدم.
نيمه دوم سال 86 براي کنکور سال 87 ثبت نام کردم. اين بار هم خود را براي آزمون آماده کردم و در جلسه آزمون کنکور سراسري سال 87 حاضر شدم. امّا اين بار در اعلام نتايج اوّليه در سايت رسمي سازمان سنجش به جاي مشاهده نمرات، درصدها و رتبه ي خويش عبارت \\\"به دليل نقص پرونده با صندوق پستي کرج 3166-31535 سازمان سنجش آموزش کشور مکاتبه نماييد.\\\" درج شده بود. بلافاصله به سازمان سنجش کرج مراجعه کردم و باز هم عينا\\\" همان حرف هاي سال گذشته را شنيدم که پرونده من نقصي ندارد بلکه مشکل دين من و بهائي بودن من است. مرا به بخش گزينش استاد و دانشجوي سازمان سنجش تهران ارجاع دادند. در آن جا ابتدا به ما گفته شد که بايد به همان سازمان سنجش کرج برويم، ولي بعد با اصرار توانستيم، با تني چند از دوستان بهائي ام که مشکلي همچون من داشتند، با مسئول اصلي بخش ملاقات داشته باشيم. ايشان مدّعي شدند که چند سال است که براي احقاق حقّ بهائيان براي ورود به دانشگاه تلاش مي کنند، امّا هنگامي که خواستيم که نمونه تلاش هاي خود را نام ببرند تا ما نيز از آن راه ها اقدام کنيم، از جواب دادن امتناع ورزيدند و به نام هيچ ا ُرگاني را نگفتند تا پي گير اين موضوع باشيم. در نهايت، بعد از يک ساعت صحبت، بدون هيچ گونه تعهّد کتبي و يا حتّي اينکه نامه هاي ما را دريافت کنند، ما را با عبارت \\\"برويد که وقت مرا هم گرفتيد!\\\" بدرقه فرمودند.
هم اکنون من باز هم با همان بحران عدم ورود به دانشگاه، همانند سال گذشته، البته کمي زودتر، آن هم فقط و فقط به خاطر اعتقد و باورم به ديانت بهائي، روبرو شده ام. عليرغم وجود بندها و اصول متعدّدي در قانون اساسي که حاکي از عدالت است، مانند: آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همه و رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امکانات عادلانه براي همه (اصل 3)، رفتار با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي نسبت به افراد غير مسلمان و رعايت حقوق انساني آنها (اصل 14)، برابري حقوق مردم ايران از هر قوم و قبيله که باشند (اصل 19)، تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ کس نمي تواند به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد (اصل 23)، باز هم دستم به جايي براي اعتراض و دادخواهي بند نيست.
اين طور که از اوضاع پيداست، امسال هم از دانشگاه خبري نيست... .

هلاکو رحمانيان

مهرداد لهراسبی ازاد شد

به دنبال تبدیل قرار بازداشت مهرداد لهراسبی به کفالت یکی از مبارزین به درخواست انجمن زندانیان سیاسی پاسخ مثبت داد و برای ایشان کفالت گذاشت.مهرداد که 9 سال در زندان بوده است دارای ناراحتی شدید جسمی است که اگر بیش از این در زندان می ماند با خطر مرگ روبرو بود.

چهارفعال حقوق زنان در ایران به حبس محکوم شدند

پروين اردلان، جلوه جواهری، مريم حسين خواه و ناهيد کشاورز، چهار تن از اعضای کمپين جمع آوری يک ميليون امضاء در حمايت از لغو قوانين ضد تبعيض زنان در ايران، بدليل نوشتن مطالبی در سايت های اينترنتی \\\"تغيير برای برابری\\\" و \\\"زنستان\\\" به شش ماه حبس تعزيری محکوم شده اند. شيرين عبادی وکيل مدافع اين فعالان حقوق زن، به خبرگزار ی ايلنا گفته است که: کسی را نمی ‏توان به جرم بيان عقيده محکوم کرد و او تقاضای تجديدنظر در احکام را خواهد کرد.

درخواست سازمان ملل برای توقف احکام اعدام در ایران

کميساريای عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر روز سه شنبه از افزايش ميزان اعدام ها در ايران ابراز نگرانی کرد و از جمهوری اسلامی خواست تا احکام صادره اعدام برای کسانی که در سنين نوجوانی مرتکب جرم شده اند را متوقف کند.

اين کميساريا از محمد فدايی و امير امراللهی به عنوان دو نفری نام برده است که به اتهام قتل در معرض خطر اعدام قرار دارند و افزود: صدور حکم اعدام مغاير با قوانين بين المللی در باره افرادی است که در سنين نوجوانی مرتکب جرم شده اند و تهران نيز آنها را تصويب کرده است.

روپرت کاليول، سخنگوی کميساريای عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر، در يک نشست خبری گفت: «ما از دولت ايران می خواهيم که اعدام محمد فدايی و امير امراللهی را به دليل مغايرت آن با موازين بين المللی لغو کرده و از صدور احکام جديد اعدام برای نوجوانان در آينده خودداری کند.»

اين کميساريا همچنين از افزايش تعداد اعدام ها در ايران طی ماه های اخير ابراز نگرانی کرده است.

آقای کالويل می گويد: ايران از ابتدای سال جاری ميلادی تا کنون بيش از ۲۲۰ نفر را اعدام کرده است و در ميان آنها، نام شش نفر از افرادی که در نوجوانی مرتکب قتل شده اند وجود دارد.

«ايران از ابتدای سال جاری ميلادی تا کنون بيش از ۲۲۰ نفر را اعدام کرده است و در ميان آنها، نام شش نفر از افرادی که در نوجوانی مرتکب قتل شده اند وجود دارد.»
سخنگوی کمیساریای عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر
گزارش ها حاکی است که جمهوری اسلامی ايران در ۲۷ ژوئيه، ۲۹ نفر و هفته گذشته پنج نفر را به دار آويخته است که در ميان اعدام شدگان هفته پيش، يک زن نيز وجود داشت.

ایران در رده دوم جهان

ايران دارای يک از بالاترين نرخ های اعدام در جهان است و سازمان عفو بين الملل اين کشور را در رده دوم پس از چين قرار داده است.

کميساريای عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر همچنين از اعدام اخير بهنام زارع و رضا حجازی، دو جوان ايرانی که به جرم ارتکاب قتل در زير هجده سالگی، در ايران به دار آويخته شدند، ابراز نگرانی کرده است.

بهنام زارع، روز سه شنبه، پنجم شهريور ماه، بدون حضور وکيل و خانواده اش به دار آويخته شد. اعدام بهنام زارع يک روز پس از انتشار اطلاعيه اتحاديه اروپا در محکوم کردن اعدام رضا حجازی، صورت گرفت.

اعدام رضا حجازی نیز ساعاتی پس از آن اتفاق افتاد که به وکيل او اعلام شد اجرای حکم به تعويق افتاده است.

سازمان ديده بان حقوق بشر و کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران اين اعدام ها را محکوم کرده اند.

طبق ماده ۳۷ کنوانسيون حقوق کودک و بند ششم ماده پنج ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی، که به تصويب ايران نيز رسيده است، اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم سن شان زير ۱۸ سال باشد، ممنوع است.

ايران در سال ۱۳۷۲ کنوانسيون حقوق کودک را پذيرفته و در سال ۱۳۵۴ به ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی پيوسته است.

در هر دو سند بين المللی به صراحت، دولت ها از اعمال مجازات مرگ برای اطفالی که در زمان ارتکاب جرم سن آنها کمتر از ۱۸ سال بوده، منع شده اند.

منع اين مجازات غير قابل برگشت به زندگی، در ماده ۳۷ کنوانسيون حقوق کودک به تصويب مجلس شورای اسلامی رسيده و شورای نگهبان در نظريه خود هيچ گونه ايراد شرعی بر اين ماده قانونی وارد نياورده است.

جمهوری اسلامی ايران اتهام های غرب مبنی بر نقض حقوق بشر را رد می کند و اخيرا عليرضا جمشيدی، سخنگوی قوه قضاييه اعلام کرد که هيچ اعدامی در مقطع سنی زير ۱۸ سال انجام نمی شود اما قصاص با اعدام متفاوت و حق خصوصی فرد است.

در حالی که بر اساس کنوانسيون حقوق کودک، افراد زير ۱۸ سال کودک محسوب می شوند ولی جمهوری اسلامی ايران با استناد به قوانين شرع، سن قانونی برای می داند.پسران را ۱۵ سال قمری و برای دختران ۹ سال قمری

ادامه اعتصاب غذای نامحدود در ماه رمضان

اطلاعیه شماره 10

ادامه اعتصاب غذای نامحدود در ماه رمضان

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد

زندانیان اعتصاب کننده طی تماسهای خود با افراد فعال در کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد ،در پاسخ به برخی اتهامات اعلام داشته اند، که با وجود فرا رسیدن ماه رمضان نیز به اعتصاب غذای نامحدود خود ادامه خواهند داد.

کمیته با ابراز نگرانی شدید از وضعیت سلامتی پاره ی از زندانیان سیاسی و مدنی کُرد، هم چنان که پیشتر نیز یادآور شده بود، مسوولیت صدمات ناشی از این اعتصاب غذا را مستقیم متوجه اعمال حاکمیت دانسته؛ واز تمامی نهادهای مدنی و حقوق بشری جهانی خواستار مداخله و ملزم ساختن جمهوری اسلامی به رعایت خواسته های 6 ماده ای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد هست .

خانواده جمعی از زندانیان سیاسی کُرد و
چاک (سازمان مقابله با انفال و ژنوسید ملت کُرد)،
شبکه حقوق بشر کُرد،
انجمن فرهنگی واجتماعی زنان آذرمهر،
کانون روزنامه نگاران کُردستان ایران،
سازمان دانشجویان آزاد کردستان (خاک)،
فعالین مستقل زنان و دانشجویی کُرد،
کمپین سراسری دانشجویان در بند کُرد،
کمپین آزادی روناک صفازاده وهانا عبدی وزینب بایزیدی،
جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران
انجمن حمایت از زندانیان شرق کردستان،
جامعه حمایت از حقوق بشر کُرد در اروپا،
جامعه کُردهای ساکن فرانسه،
کمیته مبارزه با سانسور در ایران،
مرکز زنان کرد در آلمان- کلن
جمعی از فعالین مدنی ایلام و کرمانشاه در خارج از کشور

سه شنبه 12 شهریور 1387 برابر با 2 سپتامبر 2008

گزارش پزشکي وضعيت به شدت وخيم آيت الله بروجردي

آقاي شاهرودي
رياست محترم قوه قضائيه
با دروود

با احترام به استحضار مي رساند كه اينجانب دكتر حسام فيروزي پزشك معالج تعدادي از زندانيان سياسي كه تا كنون نيز گزارشات مختلفي در خصوص وضعيت پزشكي برخي از زندانيان را خدمتتان ارسال نموده ام ، اين بار نيز از آن مقام محترم خواستارم كه با توجه به وضعيت وخيم جسمي آقاي سيد حسين كاظمين بروجردي و بيماري هايي كه جان او را به مخاطره انداخته ، عنايت نموده دستور فرماييد ايشان جهت مداوا به خارج از زندان اعزام گردند تا با امكانات بيشتر در بيمارستان هاي مجهز به مداواي ايشان پرداخته شود .

در زير شرح برخي از مشكلات ايشان را در قالب گزارش پزشكي خدمتتان ارائه مي دهم :

آقاي بروجردي مدت دو سال است كه در زندان اوين بسر مي برد . حدود 10 سال است كه از تنگي نفس كه اخيرا بسيار شديد و غير قابل تحمل شده رنج مي برند و به دليل بيماري قلبي ، دچار دردهاي قفسه سينه هستند كه هشداري است بسيار خطرناك كه نشان از گرفتگي عروق قلبي دارد و از اورژانس هاي پزشكي محسوب مي شود و جانشان را بشدت تهديد مي كند .

ايشان همچنين كليه هاي سنگ ساز دارند كه از درد حاصل بسيار رنج مي برند و همين دردهاي حاد كليوي خطر ايست قلبي را دو چندان مي كند .

مشكلات بينايي حاصل از كاتاراكت ( آّ‌ب مرواريد ) باعث شده بيش از 80 درصد بيناييشان را از دست بدهند .
ضعف شديد جسمي بر وي مستولي گشته و باعث شده كه تعادل خود را دائما از دست بدهند همچنين لرزش دستها كه مي تواند ناشي از ضعف جسماني يا رواني باشد .

لازم به ذكر است كه كاهش شديد وزن بالغ بر 40 كيلو گرم نشانه وضعيت وخيم جسمي مي باشد .

دردهاي استخواني شديد و درد كمر بشدت آزارشان مي دهد و اين گونه دردها نيازمند پي گيري پزشكي هستند .

جناب آقاي شاهرودي

من به عنوان يك پزشك مستقل ، فارغ از هر گونه سمت و سوي سياسي و صرفا پرداختن به حرفه ي مقدس پزشكي كه هدفي جز نجات جان انسان ها و كاهش آلامشان ندارد از محضر حضرت عالي مي خواهم كه براي نجات جان انساني ، كه همانا نجات جان بشريت است ، دستور مداواي ايشان را در خارج از زندان صادر فرماييد .
در پايان لازم مي دانم خدمتتان عرض نمايم كه آقاي بروجردي بشدت دچار افسردگي شده اند و به مشكلات روحي -رواني ناشي از زندان دچار شده اند و همين باعث شده كه به هيچ عنوان به پزشكان درون زندان اعتمادي نداشته و حاضر به همكاري با آنان نيستند .


مراتب سپاس خود را از همكاري شما ابراز مي دارم .

دكتر حسام فيروزي
دهم شهريور ماه يكهزارو سيصدو هشتادو هفت خورشيدي

صدور حکم اعدام برای دو تن از بازداشت شدگان طرح ارتقای امنیت اجتماعی

کمیته گزارشگران حقوق بشر
committe of
human rights reporters
شماره 533-2008
تاریخ1387/6/13

هانی خواندار از متهمان طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی- مبارزه با اراذل و اوباش- که از اردیبهشت ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد، پس از 17 ماه بازداشت در سوله کهریزک و بند 325 سپاه، به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت.

مادر وی می گوید:\\\" برای انتقال پسرم به بند عمومی، وی را مجبور کرده اند تا حکم اعدامش را امضا کند.\\\"
هانی خواندار به خانواده خود گفته است که حکم اعدام او از سوی دادگاه صادر شده و پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شده است.
این درحالی است که مطابق قانون در پرونده هایی که کیفرخواست آنان اعدام است، متهم می بایست در جریان دادرسی دارای وکیل بوده و جلسات محاکمه وی با حضور وکیل مدافع صورت گیرد.

هانی خواندار در طول دوران بازداشت طولانی مدت خود، از هرگونه تماس با خارج از زندان محروم بوده است.

همچنین حامد اکبری یکی دیگر از بازداشت شدگان این طرح نیز که از سال گذشته در حبس به سر می برد، از سوی دادگاه به اعدام محکوم شده است.

گفتنی است در جریان طرح مقابله با اراذل و اوباش 1300 نفر در تهران بازداشت شدند که پس از گذشت 3 ماه ، 781 نفر به دلیل اینکه هنگام دستگیری جرمی را مرتکب نشده بودند، با اخذ تعهد آزاد شدند.

نیروی انتظامی، اتهامات بازداشت شدگان را، برهم زدن نظم، ایجاد رعب و وحشت در محلات، مزاحمت برای نوامیس و .. عنوان نمود و 27 تن از آنان را طی حکمی به اعدام محکوم کرد. با این وجود از لیست 27 نفره ی نیروی انتظامی، به جز هانی خواندار و حامد اکبری، سایرین با قید وثیقه آزاد شدند.

برخوردهای خشن وغیرانسانی نیروی انتظامی در جریان بازداشت افراد درحدی بود که سردار رادان رئیس نیروی انتظامی تهران، با محکوم نمودن برخی از این برخوردها، آن را محدود به چند تن از نیروهای پلیس دانست و خبر از برخورد قانونی با آنان داد.

افراد بازداشت شده در جریان این طرح، پس از بازداشت به سوله ی کهریزک منتقل شده و شرایط طاقت فرسایی را در آن مکان تجربه نمودند. آنان پس از آزادی از شکنجه های شدید جسمی و روحی خود خبر دادند.

https://www.schrr.net
http://schrr.co.c
Komite.gozareshgar@gmail.com

سر نوشت چند زندانی میاندو ابی

از زمانی که گروهی از مردم میاندواب که به طرفداران افراطی حضرت علی معروف هستند با ماموران درگیر شدند و افرادی نیز کشته شدن زمان زیادی می گذرد. ولی در این مدت چندین نفر از جمله اعضای یک خانواده به نام محمدی هنوز در زندان ارومیه به سر می برند. متاسفانه دیده نشده است که کسانی از انها یاد کنند.انجمن زندانیان سیاسی نگرانی خود را از وضعیت انها بیان می دارد.

خشونت آفرینی حاکمیت در جریان تجمع مسالمت آمیز سنندج

اطلاعیه مطبوعاتی شماره 8

خشونت آفرینی حاکمیت در جریان تجمع مسالمت آمیز سنندج

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد:


پیرو فراخوان خانواده های زندانیان سیاسی و مدنی ، امروز صبح به تاریخ 18/6/1387،راس ساعت 11، در برابر دادگاه انفلاب شهر سنندج حدود 200 تن از اعضای خانواده های زندانیان اعتصاب کننده با در دست داشتن عکس فرزندانشان گرد هم آمدند، تا به صورت مسالمت آمیز اعتراض خود را نسبت به ادامه بازداشت و تداوم صدور احکام اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی کُرد، همچنین همبستگی با آنان اعلام دارند.

نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از جمله زنان عضو بسیج سپاه پاسداران موسوم به \\\"خواهران زینب\\\" که قبل از مراسم آماده برخورد با تجمع کنندگان بودند، از همان اولین دقایق با یورش به اعضای خانواده های زندانیان والفاظ رکیک، آنان را به دیگر سمت خیابان کشانیده و چندین تن از مادران زندانیان را به شدت مضروب ساختند.

بنا به گفته شاهدان میدان بسیج سنندج مملو از نیروهای امنیتی و لباس شخصی شده و به محض اینکه مردم برای اعلام همبستگی وارد خیابان می شدند، ابتدا توسط چند نفر احاطه و تهدید به دستگیری می شدند و حداقل با 10 دستگاه دوربین فیلمبرداری از تمامی شرکت کنندگان فیلمبرداری می شد. با این حال مدام به جمعیت شرکت کننده در مراسم افزوده می شد. گزارشات رسیده حاکیست صدها تن از مردم سنندج به تجمع خانواده زندانیان پیوسته اند. و حتی پس از مداخله خشونت بار نیروهای امنیتی حاضر به ترک محل تجمع نبوده اند.

گزارشات ما حاکیست مادر فرهاد وکیلی فعال مدنی محکوم به اعدام، در جریان تجمع امروز از طرف نیروهای امنیتی به شدت مضروب شده و به بیمارستان انتقال یافته است.

از شمار دستگیر شدگان و سرنوشت آنان هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست. اطلاعات تکمیلی و تصاویر تجمع در گزارشات بعدی به رویت عموم و رسانه ها خواهد رسید.

خانواده جمعی از زندانیان سیاسی کُرد
چاک (سازمان مقابله با انفال و ژنوسید ملت کُرد)،
شبکه حقوق بشر کُرد،
جمعیت کردهای مقیم فرانسه،
انجمن فرهنگی واجتماعی زنان آذرمهر،
سازمان دانشجویان آزاد کردستان (خاک)،
فعالین مستقل زنان و دانشجویی کُرد،
کمپین سراسری دانشجویان در بند کُرد،
کمپین آزادی روناک صفازاده وهانا عبدی وزینب بایزیدی .
جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران
انجمن حمایت از زندانیان شرق کردستان
جامعه حمایت از حقوق بشر کُرد در اروپا
لژیون مبارزان سوسیالیست برای آزادی و حقوق بشر کردستان_ایران

دوشنبه 11 شهریور 1387 برابر با 1 سپتامبر 2008

-----------------------------------

خبر:

پیوستن 3 زندانی در سقز به اعتصاب غذا

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد:

بنا به اطلاعات واصله از زندان مرکزی سقز سه نفر از زندانیان سیاسی این شهر به اعتصاب غذای سراسری فعالین سیاسی و مدنی کرد پیوسته اند. گفتنی است این زندانیان از روز چهارشنبه گذشته در اعتصاب غذا بسر می برند، اما بدلیل عدم امکان ارتباطشان با دنیای خارج، از اعلام اعتصاب آنان اطلاعی در دست نبود.

شایان ذکر است، افزایش فشار بر زندانیان طی چند روز اخیر، ارتباط آنها با خارج از زندان را با مشکل مواجه ساخته است.


خانواده جمعی از زندانیان سیاسی کُرد
چاک (سازمان مقابله با انفال و ژنوسید ملت کُرد)،
شبکه حقوق بشر کُرد،
جمعیت کردهای مقیم فرانسه،
انجمن فرهنگی واجتماعی زنان آذرمهر،
سازمان دانشجویان آزاد کردستان (خاک)،
فعالین مستقل زنان و دانشجویی کُرد،
کمپین سراسری دانشجویان در بند کُرد،
کمپین آزادی روناک صفازاده وهانا عبدی وزینب بایزیدی .
جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران
انجمن حمایت از زندانیان شرق کردستان
جامعه حمایت از حقوق بشر کُرد در اروپا
لژیون مبارزان سوسیالیست برای آزادی و حقوق بشر کردستان_ایران


یکشنبه 10 شهریور 1387 برابر با31 اگوست 2008
---------------------------------------

بازداشت یک دانشجو و فعال سیاسی در شهرستان خوی

بازداشت یک دانشجو و فعال سیاسی در شهرستان خوی

11 شهریور 1387 http://gozareshgaran.blogfa.com:80/post-35.aspx


مجید ماکویی دانشجوی ترم آخرمهندسی کشتی سازی دانشگاه مالک اشتر اصفهان، ظهر دیروز دهم شهریور در منزل پدری خود در شهر خوی بازداشت شد. مأموران امنیتی پس از دستگیری وی، منزلش را نیز مورد تفتیش و جستجو قرار دادند.

طی دو ماه گذشته، ماکویی بارها به اداره اطلاعات شهرهای خوی و ارومیه فراخوانده شده بود و روز جمعه گذشته نیز مأموران امنیتی جهت بازداشت وی به منزل پدری او رفته بودند که در آن هنگام نامبرده در منزل حضور نداشته است.

ماکویی که مدت 3 سال، دبیری موسسه غیر دولتی آیدین سحر را بر عهده داشت در جریان حوادث خرداد 85 نیز دستگیر و مدت 20 روز را در بازداشت به سر برد . پس از آن در تاریخ 11 شهریور 85 دادسرای انقلاب ارومیه وی را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در اغتشاشات و تحریک مردم و شرکت درمراسم بزرگداشت مرحوم فرزاد اسدپور(از کشته شدگان حوادث خرداد 85 در شهر نقده)، به 6 ماه حبس محکوم نمود که برای 2 سال به حالت تعلیق در آمد.

این دانشجوی هویت طلب که در سال 85 به عنوان دانشجوی مهمان در دانشگاه ارومیه مشغول به تحصیل بود، همچنین از سوی کمیته انضباطی دانشگاه ارومیه به دلیل امضاء نامه ی درخواست تحصن در خرداد 85 ، به اتهام نشر اکاذیب ، دامن زدن به مسائل قوميتي و جعل اسناد دولتی، به یک ترم تعلیق از تحصیل محکوم شده بود .

تیمور همایونی یکی از دراویش سلسله گنابادی در شهرستان شیراز بازداشت شد

خبرنگار سایت مجذوبان نور گزارش داد: امروز یک شنبه 10شهریور ماه 1387 آقای تیمور همایونی یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در شهرستان شیراز بازداشت شد.

ایشان ازمحکومین پرونده تخریب حسینیه شریعت قم در بهمن ماه 84 می باشند که از سوی محاکم قضایی قم به اتهام اخلال درنظم عمومی و تمرد ازدستور پلیس به پرداخت دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم گردید

مدير سايت سني آنلاين

مدير سايت سني آنلاين

در بازداشت دادگاه ويژه روحانيت

وهشدار اهل سنت به عواقب تبعيض مذهبي

شهرام رفيع زاده

به رغم گذشت دو هفته از بازداشت يک روحاني سني که مديريت سايت اينترنتي \\\"سني آنلاين\\\" ارگان رسمي ‏مدرسه اهل سنت دارالعلوم زاهدان را بر عهده دارد،‎ ‎مسئولان قضائي تاکنون از اعلام علت بازداشت وي امتناع ‏کرده اند.‏‎ ‎بازداشت مدير سايت سني آنلاين چند روز پس از فيلتر شدن‎ ‎اين سايت صورت گرفت.

مولوي احمد نارويي صبح روز شنبه 19 مرداد به دادگاه ويژه روحانيت در مشهد احضار شده بود که پس از ‏مراجعه به دادگاه و‏‎ ‎‏\\\"پس از‎ ‎بازجويي مختصر‎?‎، به بازداشتگاه ويژه روحانيت انتقال يافت.‏ سايت رسمي مدرسه دارالعلوم زاهدان ضمن انتشار خبر بازداشت مولوي احمد نارويي از وي با عنوان \\\"معاونت ‏اداري دارالعلوم زاهدان، استاد حديث اين حوزه و مدير‎ ‎پايگاه اطلاع رساني اهل‌سنت،‎ ‎سني‌آنلاين\\\" نام‎ ‎برده است.‏

اين سايت طي روزهاي اخير طي يک نظر سنجي در خصوص دليل برخورد با آن انجام داد که براساس آن، بيش ‏از 61 درصد شرکت کنندگان در نظرسنجي \\\"تبعيض مذهبي\\\" را موجب فيلتر شدن اين سايت دانستند، 23.7 ‏درصد \\\"بيان حقايق\\\" را عامل فيلتر سايت اعلام کردند و تنها 15 درصد \\\"اشتباه اين سايت\\\" را دليل اصلي برخورد ‏اخير ذکر کردند.‏

پيش از اين، سايت نوروز ارگان رسمي حزب مشارکت نيز بازداشت مولوي احمد نارويي را تائيد و وي را پس از ‏مولوي عبدالحميد دومين روحاني پرنفوذ در ميان اهل سنت سيستان و بلوچستان معرفي کرده بود. نوروز، ‏بازداشت معاون مولوي عبدالحميد و مدير سايت سني آنلاين را نشان افزايش فشار بر اهل سنت ارزيابي کرده ‏است.‏

تاکنون دادگاه ويژه روحانيت دليل خاصي براي بازداشت اين عالم اهل سنت ذکر نکرده است.‏

به نوشته سني آنلاين مسئولان شرکت مخابرات در خصوص دلايل فيلتر اين سايت به مدرسه اهل سنت دارالعلوم ‏اظهار داشته اند: \\\"بنا بر اعلام کميته تعيين مصاديق پايگاه‌هاي غير مجاز‎ ‎اينترنتي وابسته به شوراي عالي انقلاب ‏فرهنگي اين سايت از مصاديق سايت‌هاي غير مجاز‎ ‎شناخته شده است\\\"، اما دليل مشخصي را براي صدور چنين ‏دستوري را اعلام نکرده اند.‏

مدرسه علميه اهل سنت دارالعلوم زاهدان در اين خصوص اعلام کرد: \\\"با توجه به اينکه‎ ‎سايت سني آنلاين پايگاه ‏رسمي دارالعلوم زاهدان مرکز ديني-فرهنگي اهل‌سنت بوده و‎ ‎رفتار و عمل آن در چارچوب قانون اساسي مي‌باشد ‏که اهل‌سنت را در نشر وتبليغ احکام‎ ‎ديني آزادي داده است، بنابراين فيلتر کردن سايت سني آنلاين عملي خلاف ‏قانون‎ ‎است و به مقامات قضايي شکايت خواهد شد.\\\"‏

مولوي عبدالحميد امام جمعه اهل سنت زاهدان و مدير مدرسه مذهبي دارالعوم نيز با انتقاد از بازداشت اين روحاني ‏اهل سنت گفت: \\\"يادداشتهاي بسياري در خصوص‏‎ ‎بازداشت مولانا احمد به دست ما رسيده است. ايشان يکي از ‏شخصيتهاي برجسته و از‏‎ ‎فعالان وحدت و خيرخواه شيعه و سني هستند و خوشبختانه اتهامي متوجه ايشان‎ ‎نيست‎.‎‏\\\"‏

امام جمعه اهل‌سنت زاهدان تاکيد کرد: \\\"اگر کسي خلاف قانون عمل کند و جرمي مرتکب‏‎ ‎شود، بايد مجازات ‏بشود، اما انتظار ما اين است که وقتي علماي ما جرمي مرتکب‎ ‎نشده‌اند، نبايد به دادگاه احضار شوند و بايد حرمت ‏آنها حفظ شود. حرمت همه مسلمانان‎ ‎در جامعه اسلامي بايد محفوظ باشد و ما بايد با نظر وسيع و اعتماد مسايل را ‏تجزيه‎ ‎وتحليل کنيم‎.‎‏\\\"‏



‎‎اعتراض به تبعيض مذهبي‎‎

اهل سنت در ايران که جمعيتي بيش از 15 ميليون نفر را تشکيل مي شوند با محدوديت هاي مذهبي مواجه هستند.‏ به عنوان نمونه، تاکنون به اهل سنت اجازه ساخت مسجدي اختصاصي در پايتخت ايران داده نشده است. همچنين، ‏نماز جمعه اهل سنت تهران که در سال هاي گذشته در يک مدرسه پاکستاني در تهران برگزار مي شد، از زمان ‏روي کار آمدن دولت احمدي نژاد متوقف شده و ماموران امنيتي از برگزاري نماز جمعه اهل سنت در پارک نيز ‏جلوگيري کرده اند. حتي در مناطق سني نشين نيز طي ماه هاي اخير چندين مسجد اهل سنت پلمپ شده يا روحانيان ‏سني بازداشت و تحت فشار قرار گرفته اند.‏

علاوه براين شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه اي با عنوان \\\"اساسنامه شوراي دولتي برنامه‌ريزي‎ ‎مدارس ‏علوم ديني اهل‌سنت\\\" را در 8 آبان 86 تصويب رسانده که اهل سنت آن را دخالت در امور مدارس مذهبي خود ‏دانسته و اند اعتراضات بسياري از روحانيان و حتي نمايندگان سني مجلس را در پي داشته است. مولوي عبدالحميد، ‏امام جمعه زاهدان خواستار لغو اين مصوبه شده و اعلام کرده است که امور مذهبي خط قرمز اهل سنت است. در ‏همين ارتباط، نمايندگان سني مجلس چندي قبل طي نامه اي به احمدي نژاد که رياست شوراي عالي انقلاب ‏فرهنگي را نيز بر عهده دارد، اعتراض کرده و نوشتند: \\\"پس از تصويب اين مصوبه که‎ ‎مي‌بايست با حضور ‏علماي اهل‌سنت و خبرگان آنها و يا حداقل با همفکري و مهم انديشي‎ ‎نمايندگان اهل‌سنت در مجلس انجام مي‌شد ‏اعتراضات بسياري از سوي علما و مسئولان‏‎ ‎مدارس ديني کتباً و شفاهاً به نمايندگان اعلام شده است که ما لازم ‏ديديم مطابق‎ ‎سوگندي که ياد کرده‌ايم اعتراض خودمان رادر اين باره اعلام داريم و خواستار لغو و‎ ‎يا تجديد نظر ‏درباره اين مصوبه که درعمل قابل اجرا نيست باشيم.\\\"‏

مولوي عبدالحميد اخيرا در خطبه هاي نماز جمعه مسجد مکي زاهدان نسبت به اقدامات دولتي عليه اهل سنت ‏اعتراض کرد و گفت: \\\"متاسفانه مسايل و مشکلاتي براي‎ ‎اهل‌سنت پيش آمده است که به نگرانيها و آشفتگيهاي ‏مردم دامن زده است. که اين مسايل‎ ‎با شناختي که ما از درايت و انديشه مسئولان و مقام معظم رهبري داريم، براي ‏ما باور‎ ‎کردني نيستند‎.‎‏\\\"‏

وي با اظهار‎ ‎تاسف از تعطيلي، ايجاد محدوديت و تهديد به تعطيلي براي برخي نمازهاي جمعه و‏‎ ‎نمازخانه‌هاي اهل ‏سنت گفت: \\\"تحمل نکردن نماز در جامعه اسلامي نشانه بدبختي ماست. اگر در‎ ‎دانشگاه ها، مراکز آموزشي و ‏نظامي، مراکز فرهنگي و ديگر ادارات و اماکن نماز يا‎ ‎مراسم ديني و مذهبي يکديگر را تحمل نکنيم به اين ‏معناست که کوته بيني و تنگ نظري‎ ‎در اين جامعه حکمفرماست.\\\"‏

مولوي عبدالحميد با اشاره به اينکه در قانون اساسي تصريح شده است که پيروان مذاهب‎ ‎مختلف اسلامي در انجام ‏مراسم مذهبي طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت نيز‎ ‎آزادي و رسميت دارند، تاکيد کرد: \\\"تعليم و تربيت ‏مذهبي بايد آزادانه باشد،وحوزه‌هاي علميه شيعه و سني نبايد در امور يکديگر دخالت کنند.\\\"‏

امام جمعه اهل سنت زاهدان همچنين تاکيد کرد: \\\"من به عنوان يک خيرخواه نظام و مملکت و اسلام‎ ‎و مسلمين همه ‏را به درايت و تفکر دعوت مي‌کنم و انتظار ما از مسئولين اين است که در‎ ‎مسايل مذهبي که از حساسيت خاصي ‏برخوردار است، دقت بيشتري کنند.\\\"‏

وي با انتقاد از عدم دسترسي به رهبر جمهوري اسلامي براي بيان مسايل و مشکلات اهل سنت آن را يکي از ‏مشکلات اهل سنت دانست و گفت که از آيت الله خامنه اي انتظار دارد تا مسايل اهل‌سنت را شخصاً‎ ‎بررسي کند.‏



‎‎برخوردهاي دامنه دار‎‎

شماري از روحانيان سني و يا فعالان فرهنگي و اجتماعي اهل سنت طي ماه هاي اخير در استان هاي ‏گلستان،کردستان،و سيستان و بلوچستان تحت فشار يا بازداشت قرار گرفته اند.‏

در يکي از خبرسازترين موارد اين فشارها، روز 14 مرداد، يعقوب مهرنهاد، مديرانجمن غير دولتي\\\"جوانان ‏صداي عدالت\\\"، سرپرست روزنامه مردمسالاري در زاهدان و وبلاگ نويس، با گذشت 15 ماه از بازداشت خود، ‏بدون محاکمه علني و برخورداري از وکيل، در زندان زاهدان تحت عنوان\\\"محارب\\\" اعدام شد.‏

چهارشنبه 21 فروردين نيز مولوي عبدالقدوس ملازهي و مولوي محمد يوسف سهرابي دو روحاني اهل سنت 4 ‏ماه پس از بازداشت، در زندان زاهدان اعدام شدند.‏

ابراهيم نکونام، رئيس دادگستري سيستان و بلوچستان، ساعتي پس ازاعدام اين دو روحاني طي اطلاعيه اي که ‏خبرگزاري ايسنا منتشرکرد ،از روحانيان اعدام شده اهل سنت به عنوان\\\"مخلان امنيت اجتماعي که قصد ايجاد ‏تفرقه بين شيعه و سني را داشتند\\\" نام برد.‏



برگرفته از سايت ?روز آن لاين?:

http://www.roozonline.com/archives/2008/08/post_8861.php



بازگشت به خانه



محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com






New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630

هموطن مسيحی، رامتین سودمند، همچنان در بازداشت وزارت اطلاعات است

هموطن مسيحی، رامتین سودمند، همچنان در بازداشت وزارت اطلاعات است



رسانه عزيز

چندي پيش خبر دستگيري يك هموطن مسيحي به شما ارسال شد كه متاسفانه با هيچ عكس العملي روبرو نشد. با توجه به موقعيت بسيار بغرنج اين خانواده از شما تقاضا مي شود كه نسبت به انتشار اين خبر اقدام و اين خانواده را كه در اين ملكت تنها اميدش به شما رسانه عزيز مي باشد ياري فرمائيد.

ramtinmail@ymail.com

*******************************

با گذشت 12 روز از دستگيري رامتين سودمند و پي گيريهاي شديد خانواده هنوز هيچ اتهامي از سوي مقامات وزارت اطلاعات نسبت به ايشان اعلام نشده است و ايشان همچنان بدون هيچ دليلي در بازداشت به سر مي برند.

با خبر شديم كه برادر ايشان هم امروز از طرف وزارت اطلاعات خوانده شده است و شرايط براي اين خانواده هررزو نگران كننده تر مي شود.

وضع مادر ايشان نيز هم اكنون به دليل سابقه بيماري به شدت وخيم گزارش شده است.
همچنين خانواده ايشان با هر وكيلي تماس مي گيرند آن وكيل از سوي مقامات اطلاعات با تهديد روبرو شده و ديگر حاضر به پي گيري پرونده نمي شود. قبلا نيز يكي از مقامات وزرارت اطلاعات طي تماسي با خانواده ايشان اذعان كرده بود كه با مراجعه به دادگاه، وكيل و هر راه ديگر به جايي نخواهيد رسيد و فقط پولتان را دور خواهيد ريخت.

حال كه دست اين خانواده از همه جا كوتاه مانده از شما رسانه عزيز تقاضا مي شود كه با گسترش اين خبر اين خانواده رنج ديده را در اين موقعت بهراني ياري فرماييد.

ياداور مي شويم كه پدر ايشان شهيد \\\"كشيش حسين سودمند\\\" تنها فردي است كه رسماً از سوی مقامات قضایی حکومت جمهوری اسلامی ایران به ‌خاطر عدم انکار ایمان مسیحی‌ خود محكوم و درسوم دسامبر سال ۱۹۹۰ مظلومانه درزندان مشهد اعدام گردید. بعد ها با پي گيري همسرشان اين حكم از سوي مقامات وزارت اطلاعات اشتياه ودر كمال گستاخي پيشنهاد پرداخت ديه به عوض آن داده شده بود.

بازگشت به خانه



محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com






New Secularism - Admin@newsecularism.com- Fxa: 509-352-9630

ابراز تاسف احمد دانش پذیر از درگذشت تورج نگهبان-انجمن زندانیان سیاسی

احمد دانش پذیر زندانی که با وجود کبر سن و درد شدید پا چند ماه است که در بند 8 زندان اوین نگهداری می شود از درگذشت تورج نگهبان ابراز تاسف کرد. احمد دانش پذیر که خود دربند این رژیم است ابراز داشت که تورج نگهبان همواره خود را در مصائب مبارزین و زندانیان سیاسی شریک می دانست. دانش پذیر از مقام ادبی و هنری این انسان شایته تجلیل کردو اعلام داشت بزرگداشت یاد این استاد بر همه ی ادب دوستان و طرفداران راه ازادی ،قدردانی از مقام هنر و ادب پارسی و در راستای وطن پرستی است.

قرار بازداشت مهرداد لهراسبی تبدیل شد.-انجمن زندانیان سیاسی

قرار بازداشت مهرداد لهراسبی به کفالت تبدیل شد.مهرداد لهراسبی که از زندانیان کوی دانشگاه است 18 تیر امسال بار دیگر بازداشت شد و در این مدت در بند350و بند 8 زندان اوین نگهداری می شد. همچنین یک هفته ی پیش در زندان امنیتی 209 مورد بازجویی قرار گرفت. لهراسبی امروز 2 شنبه از سوی زندان عازم دادگاه شد و از سوی شعبه ی یک دادرسی معاونت امنیت دادگاه انقلاب قرار او از بازداشت موقت به کفالت تبدیل گردید.

وضعیت زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا هستند-انجمن زندانیان سیاسی

بنا به گزارش های رسیده از زنمدان اوین وضعیت چند تن از زندانیان سیاسی که دست به اعتصاب غذا زده اند مناسب نیست. صباح نصری،هدایت غزالی،و فرهاد وکیلی از این جمله هستند.این افراد در بند 7 زندان اوین به سر می برند.

گفتگویی بی پرده با مادر دردمند ابوالفضل جهاندار

دو سال از بازداشت ابوالفضل جهاندار از فعالان دانشجويي که مديريت سايتي خبري را نير بعهده داشت گذشت ، وي که عضو سابق انجمن اسلامي دانشگاه علامه و همچنين شوراي عمومي تحکيم وحدت بود در يک پروسه پرابهام و نقص قضائي براساس اتهامات غيرقانوني چون تلاش براي انقلاب مخملي،توهين به مسئولان و تبليغ عليه نظام به سه سال زندان محکوم گرديد . در آستانه دومين سال زندان نامبرده گفتگويي با مادر دردمند وي انجام داديم ، اين مادر دردمند در خانه روستايي خود در روستاي \\\"لاشک\\\" از توابع عباس آباد در شمال کشور اينچنين گفته هاي خود را آغاز نمود :

شما مي دانيد که در حال حاضر دو سال است که پسر من به جرم توهين به نظام زنداني است. اما پسرم اگر حرفي زد فقط يک انتقاد بود، توهين به نظام کارهايي است که بعضي اشخاص در کشور ما انجام مي دهند.
مثلا ما اول انقلاب شعار مي داديم که \\\"استقلال، آزادي\\\" و آزادي بيان يکي از شعارهاي ما بود. شعارمان اين بود که \\\"جمهوري اسلامي ايجاد بايد گردد، زنداني سياسي آزاد بايد گردد\\\" اين که الان امثال پسر من زنداني سياسي هستند آياخلاف وعده هاي نظام نيست؟ ، آيا آسيب به آبروي نظام نمي زند؟
اگر شاه زنداني سياسي داشت، 2500 سال سلطنت، دست به دست و نسل به نسل، موروثي شده بود ولي اين نظام خون هاي زيادي ريخته شد به پايش. اين نظام با صداي الله اکبر که آواي توحيد است آغاز شد و با شعار استقلال آزادي به پيروزي رسيد. يا اينکه مثلا \\\"برادري، برابري، حکومت عدل علي\\\". آيا علي مخالفان و يا منتقدان خودش را به زندان مي انداخت؟.
مگر علي نبود که ابن ملجم قاتلش بود، علي براش شيرفرستاد و گفت اين اسير شماست بخورد. اگر حکومت ما حکومت علي است، چرا پسر من را اينقدر زدند تا چند تا از مهره هاي کمرش آسيب ببيند؟ اگر حکومت ما حکومت علي است، چرا پسر من را براي مداوا نمي فرستند بيايد تا مداوا بشود؟. اگر حکومت ما حکومت علي است، ده ها نامه براي مسئولين دادم، چرا نامه هاي من همين طور بلاتکليف و بدون جواب ماند و فقط يک تلفن سرکاري به ما دادند.
بيش از هزار شخص صالح با هزار امضاء، که در ايران براي پيروزي در انقلاب و جنگ زحمت کشيده اند تقاضا کردند که به اين جوان آزادي مشروط بدهيد، تا حداقل براي مداوا به بيرون از زندان آورده شود! آيا حکومت عدل علي اين چنين حکومتي است؟ ماييکه اين همه زحمت کشيديم، طلاهاي گردنمان را براي جنگ فروختيم، تا ايران، تا وطن من جولانگاه دشمن نشود، فداکاري کردم، شوهرم را فرستادم \\\"ماهان\\\"، جنگ کرد تا آرتوروز گرفت و گفتند ديگر نمي تواني بجنگي و بايد خانه نشين شوي. الان کساني که جنگيدند از سگ و گربه ولگرد بي ارزش ترند، لااقل سگ و گربه وقتي اطراف خانه کسي مي گردند، يک غذايي به آن ها مي دهند. ولي من نه هيچ حقوقي دارم، نه هيچ درآمدي دارم، نه هيچ مزايايي، آيا حکومت علي اين است؟ آيا حکومت رسول خدا اين است که يک پيرمرد 70 ساله، يک پيرزن 65 ساله بروند در برابر قاضي تضرع کنند؟، قاضي با لحن بد و تند با آن ها صحبت کند و آن ها را ريشخند کند و بيايند بيرون، آيا قضاوت کار رسول خدا نيست؟ آيا در حکومت علي همچين چيزي بود؟
من الان 65 سالم است، بيش از پنجاه و خورده اي سال است که پاي خطبه هاي علما مي نشينم، از کرم وجود علي هر چي مي گويند کم گفته اند. ولي چنين رفتارهايي را در حکومت علي سراغ ندارم. اين که به جرم توهين به نظام گرفتنش، توهين به نظام نيست، تنها يک انتقاد بوده است، چون شعار ما استقلال و آزادي بود. يک نفر مي رود و سرقتي انجام مي دهد، چند ماه در زندان مي ماند و سپس عفو مشروط مي خورد و روز در خيابان قدم مي زند و شب دوباره دنبال کارهاي سابق خود مي رود. کجاي قانون، کجاي دين، کجاي وجدان، گفته اند که يک جوان که با خونابه جگر بزرگ شده است، در زندان بماند و مني که نه وضع ماليم، نه وضع فيزيکيم اجازه نمي دهد از شمال بيايم به تهران و به ديدن پسرم بروم، مثل يعقوب چشم به در دوخته ام و دست به آسمان الهي بلند کرده ام که به داد من برسد، خدا که ماشاالله آنقدر صبرش زياد است که نمي دانم کي مي خواهد به داد من برسد!
آيا حکومت علي اين چنين بوده است؟ آيا دادگاه انقلاب بايد اين چنين با من برخورد کنند؟ آخر من چه کار کرده ام که بايد تحقير بشوم، آيا حکومت علي اين چنين بود؟ مگر رسول الله (ص) نبودند که به ايشان توهين مي کردند، حرف بد مي زدند، شکمبه ي شتر روي ايشان مي ريختند، فردا زن يهودي مريض مي شود و حضرت به عيادت ايشان مي رود، آيا رسول الله چنين کارهايي با پيروان خودشان مي کردند؟ اگر چهار روز بگويم کم گفته ام، درد دل من آنقدر هست که ديگر گفتنش فايده اي ندارد.

-در حالي که بيش از نيمي از دوران حبس فرزندتان گذشته است، طبق قانون بايد با استفاده از آزادي مشروط، آزاد شود. چرا آزادشون نکرده اند؟

عرض من هم همين است، هزار نفر امضا کرده اند براي آزادي مشروط پسرم، گفته اند که او مريض است، چند تا از مهره هاي کمرش آسيب ديده است، بيايد درمان شود و اگر بازهم اصرار داريد ميتواند سپس براي ادامه حبس برود. شما اگر مي توانيد از طريق هر رسانه اي صحبت هاي من را به گوش مسلمانان، به گوش مومنان، همين مومنان و مسئولين، مجلس خبرگان، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و ... برسانيد، مي دانم گوش مي کنند و صداي من را مي شنوند. خودشان مي دانند که حضرت رسول فرموده اند که حکومت با کفر باقي مي ماند ولي با ظلم نه، آن هايي که اين را مي دانند چرا ظلم در حق من بيچاره مي کنند. هر کسي من را مي بيند، فقط از خدا عدالت مي خواهد، عدالت!. مي گويند، فلان کس، هروئين و حشيش داشته است و بعد از يک هفته آزاد شده است، چرا فرزند تو آزاد نشده؟

-به شما اجازه ملاقات مي دهند؟ آيا اجازه تماس تلفني با منزل دارد؟

تلفن مي زند، ولي ملاقات اگر هم بدهند، من و پدرش وضع مالي و فيزيکي مناسبي براي رفتن نداريم، فقط يک بار رفتم که قاضي را ببينم، آن هم آنقدر تحقير شدم و آنقدر توهين به من شد که ديگر نرفتم.
من در کشوري زندگي مي کنم که ثروتمندترين کشور در آسيا است، معدن طلا و سنگ و نفتي که ايران دارد هيچ کجا ندارد، آيا درست است که کشور من نفت را هر بشکه چند دلار بفروشد، خاويار را هر گرم چند دلار بفرشد، ولي من با سختي زندگي کنم و دو سال رنگ پسرم را نبينم، آيا حکومت علي اين است؟ آيا اين کار توهين به اسلام و نظام و خون شهدا نيست؟ مي خواهم مردم ايران، مسلمين ايران، خانواده شهدايي که عزيزشان را داده اند در راه ايران، آن ها قضاوت کنند.
فعالان حقوق بشر

ایا پرونده ی سینما رکس ابادان نیز رمز گشایی می شود؟

پرونده ی ادم سوزی در سینما رکس ابادان اگر چه مستقیما مثل اعدام های دسته جمعی سال۱۳۶۷ به روحانیان حاکم بر ایران ارتباط پیدا نمی کند ولی به هر حال دامن انها را خواهد گرفت. جنایتی که در مرداد ماه سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد و اینک در شهریور ۱۳۸۷ یعنی ۳۰ سال بعد دو باره رمز گشایی می شود. قدر مسلم این رژیم شاه نبود که ان جنایت را مرتکب شد ولی انقلابیون در ان دوره ان را به شاه نسبت دادند و از ان بهره برداری ابزاری کردند. در همین زمینه گزارشی منتشر شده که بدون جهت گیری خاص در باره -ی ان در این وبسایت درج می شود. تحریریه ی پیام دانشجو
ادامه مطلب



ایا پرونده ی سینما رکس ابادان نیز رمز گشایی می شود؟
سال پس از فاجعه سینما رکس آبادان و یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان با همین تیتر به طرح این فاجعه و مقدمات دادگاه آن پرداخت. کیهان به درستی نه از «آتش‌سوزی» بلکه از «آدم‌سوزی» سخن گفت.
در فضای جنون‌آمیز جامعه انقلابی و در آشفته‌بازار پس از انقلاب اسلامی، مردمی که کینه‌...... را از رهبرانشان می‌آموختند، نخستین قربانی که به عنوان یکی از متهمان فاجعه سینما رکس آبادان و «قتل سه نفر در رودسر» به تیرباران سپردند، یک سروان جوان رودسری به نام «منیر طاهری» بود. وی که در محاکمات سینما رکس نیز معلوم شد هیچ نقشی در آن نداشت، از به اصطلاح دادگاه خود خواست: «اول اینکه جسدم را پس از مرگ، تحویل خانواده‌ام بدهند. دوم اینکه از مراسم اعدام من، عکس گرفته نشود وتقاضای سوم من این است که چشمانم را نبندند و به خود من اجازه بدهند تا فرمان شلیک را به افراد جوخه آتش بدهم». کیهان با چاپ عکس جسد سروان طاهری نوشت: «مأموران اجرای حکم، وصیت او را اجرا کردند و بدون اینکه چشم‌های محکوم را ببندند، به فرمان خود او، به سویش آتش گشودند».
پرونده هنوز مفتوح
روزنامه‌ها و سازمان‌های سیاسی درباره آدم‌سوزی سینما رکس بسیار داستان‌سرایی کردند و افسانه پرداختند. همه آنها در مقام قاضی‌القضات بدون آنکه متهم و دادگاهی در کار باشد و یا اساسا از آنچه روی داده است، اطلاعات روشن و دقیقی داشته باشند، با مقصر اعلام کردن رژیم گذشته و دستگاه امنیتی‌اش، حکم را پیشاپیش صادر کردند. آنها بر این باور بودند اگر هم دادگاهی برگذار گردد، قطعا در آن ثابت خواهد شد که رژیم گذشته دست به چنین جنایتی زده است بدون آنکه دلیلی عنوان کنند که بتواند این جنایت را در آن شرایط حساس به سود رژیم شاه تفسیر کند. بی‌تردید اینان اگر می‌توانستند، بسیاری از سخنان و ادعاها و اعلامیه‌های خود را از صفحه روزگار پاک می‌کردند تا نقش کژ آنها در مسیر تاریخ، هرگز در برابر قضاوت همگان قرار نگیرد. مرور روزنامه‌های آن دوران و خواندن دوباره برخی اعلامیه‌ها و نامه‌ها که درک نازل و کینه‌توزانه این جریان‌ها را نشان می‌دهد، گاه عرق شرم بر پیشانی می‌نشاند. آنها به عادت معمول، حتی بر شمار کشته شدگان که طبق آمار رسمی 377 نفر بود به 700 نفر می‌افزودند تا خشم و نفرت ناشی از هول این جنایت را علیه رژیم وقت هدایت کنند غافل از اینکه این مبالغه‌ها سرانجام دامان کسانی را خواهد گرفت که با انقلاب اسلامی به قدرت رسیده بودند.
هر اندازه هم که درباره سینما رکس گفته و نوشته شود، باز تا زمانی که یک دادگاه صالح به بررسی بی‌طرفانه اسناد و پرونده‌های سینما رکس نپردازد و نتواند با اختیارات کامل از مسئولان مربوطه و کسانی که در این پرونده دخیل بوده‌اند، بازپرسی به عمل آورد، نمی‌توان مدعی روشن شدن تمامی زوایا و بسته شدن این پرونده گشت. افسوس که گذشت زمان، نه تنها خانواده‌های قربانیان این فاجعه را از صحنه زندگی خارج می‌کند، و افراد مطلع و مسئولان مربوطه، از جمله برخی اعضای دولت موقت، بازپرسان و بازرسان، دادستان و رییس دادگاه و اعضای حقوقدان دادگاه مربوطه را برای همیشه از دسترس دور می‌دارد، بلکه به تجربه، افسانه‌پردازی پیرامون آن را نیز شدت می‌بخشد. کاش کسانی که از فاجعه سینما رکس آبادان اطلاعات موثقی دارند، حتی اگر به دلیلی نمی‌توانند آنها را امروز با مردم در میان بگذارند، با نوشتن اطلاعات خود و نگهداری آنها در جای امن، به روشن شدن این پرونده تاریخی که بیش از آنکه به رژیم گذشته تعلق داشته باشد، بخشی از پیشینه انقلاب اسلامی و رژیم کنونی است، یاری رسانند.
فرزندان خلف امام
دادگاه سینما رکس که در طول سیزده روز از اول تا دوازده شهریور 59 با کیفرخواست علیه سی و سه متهم در آبادان برگذار شد، عمدتا به محاکمه فردی به نام حسین تکبعلی‌زاده که به بیماری اعتیاد مبتلا بود، تبدیل شد. وی که به دلیل عقاید مذهبی و تحت تأثیر اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های روحانیان، با دو تن از دوستانش پیش از این اقدام به آتش زدن سینما سهیلا نیز کرده بود (که ناکام ماند) ماجرایی را تعریف می‌کند که تا جایی که روزنامه‌ها آن را انتشار داده‌اند، قلم بطلان بر تمامی نظرات کینه‌توزانه ارباب مطبوعات، سازمان‌های سیاسی، خود آیت‌الله خمینی و دادگاه مزبور و هم چنین برخی خانواده‌های قربانیان می‌کشد که اصرار داشتند آن را به رژیم شاه نسبت دهند. رژیم شاه قطعا در این پرونده مقصر بود. لیکن نه به دلیل آدم‌سوزی بلکه به دلیل اشتباهات مقاماتی که مسئول آرامش و امنیت کشور بودند و باید این پرونده را پیگیری می‌کردند. پرونده‌ای که گفته می‌شود محمدرضا عاملی وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم وقت، با اطلاعات مستندی که در این زمینه جمع‌آوری کرده بود، در واقع حکم اعدام خود را توسط رژیم کنونی صادر کرد. اطلاعاتی که قطعا چیزی جز در جهت آنچه خود سردمداران رژیم در اوایل به آن اعتراف می‌کردند نمی‌توانست باشد:
کیهان در 22 آذر 1358 در تیتر بزرگی از قول آیت‌الله لاهوتی در یک مصاحبه اختصاصی نوشت: «در زمان طاغوت سینمای قم به دستور سید احمد خمینی منفجر شد». او در این مصاحبه، برای توصیف «فرزند امام» به تقسیم «افراد مملکت» پرداخت و پس از توضیح «میراث‌خواران انقلاب» گفت: «دسته دیگر عبارتند از افرادی که در دوران گذشته همیشه به انقلاب فکر می‌کردند و گذشته از اندیشیدن در راه انقلاب و به ثمر رسیدن آن فداکاری می‌کردند تن به آب و آتش می‌زدند. اعمالی متهورانه و شجاعانه که برای دسته اول تعبیر به حرکات جنون‌آمیز می‌شد مرتکب می‌شدند». او درباره «آنها» می‌گوید: «با همه نگهبانی مرزبانان شاه از مرز عبور می‌کردند و به پاکستان و لبنان و سوریه، فلسطین برای تبادل اندیشه و دریافت سلاح می‌شتافتند و سپس به مملکت باز می‌گشتند و خانه‌های امن را پر از سلاح می‌کردند و در مراکز استان‌های این مملکت خانه‌های امن داشتند... حاج احمد خمینی از این دسته دوم بود. او به علت علاقه شدیدش به واژگونی رژیم سابق و برای اینکه به رژیم بفهماند که روحانیت زنده است دستور انفجار سینمای قم را صادر کرد. گرچه او بسیاری از کارهای خود را از من پنهان می‌کرد ولی «آشنا داند صدای آشنا» من... دانسته بودم که او فرزندی است خلف برای امام خمینی».
کسی را اما در آن زمان گوش شنوایی برای این نوع فعالیت انقلابی مردان خدا و فرزندان خلف امام نبود.
جنایت برای انقلاب
دادگاه حسین تکبعلی‌زاده علنی بود. به گفته تکبعلی‌زاده، نماینده امام در آبادان با علنی بودن دادگاه وی موافق نبود و گفته بود: «حسین تکبعلی‌زاده می‌خواهد بگوید روحانیون این کار را کرده‌اند و ممکن است مردم قبول کنند» او هم از زندان پیغام داد: «بروید به ایشان بگویید اگر شما ریگی به کفش ندارید چرا از محاکمه وحشت دارید؟» تکبعلی‌زاده که به خیال خود سینما را با همکاری دوستانش در راه انقلاب آتش زده بود، در دادگاه می‌گوید: «بعضی از مأموران زندان به من می‌گفتند آخوندها گولت زده‌اند» و به این نکته اشاره می‌کند هنگامی که در زندان بوده خیلی‌ها می‌خواستند برای او کاری انجام دهند و از جمله اینکه وی را به خارج بفرستند.
بی‌تردید آنچه تکبعلی‌زاده در دادگاه و در بازجویی‌های خود گفته، معتبرترین منبع و سرنخ فاجعه آدم‌سوزی سینما رکس آبادان است که بدون آنکه مرتکبانش بدانند، نقش مؤثری در روان جامعه علیه رژیم گذشته بازی کرد و بهترین دستاویز را در اختیار مخالفان نهاد. تکبعلی‌زاده می‌گوید دو روز بعد به یکی از دوستانش به نام عبدالله گفت: «من و فرج و فلاح سینما را آتش زدیم». عبدالله او را به فردی معرفی کرد که خود را «عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آمریکا» معرفی کرده بود. این فرد به حسین تکبعلی‌زاده گفت: «ما می‌خواهیم کسانی که در صحنه بوده‌اند جریان را تعریف کنند تا به این وسیله جنایات شاه را برای خارج از کشور نشان دهیم».
از اعترافات حسین تکبعلی‌زاده معلوم است که وی در رابطه با یک جریان سیاسی و مذهبی قرار داشت. او از اعلامیه‌های «امام» حرف می‌زند که با فرج بذرکار (نام مستعار: فواد) تکثیر و با موتور پخش می‌کردند. او می‌گوید به او پیغام داده بودند: «به حسین بگویید که به خاطر کتاب می‌خواهند تو را بگیرند و فرار کن. بعد من رفتم بلیط گرفتم و صبح روز بعد مأموران به خاطر کتاب اشتباهی ریخته بودند داخل خانه همسایه‌مان و من نیز کتابها را با خود برده و... آتش زده بودم». رییس دادگاه چیزی درباره «کتابها» نمی‌پرسد بلکه موضوع را به «ساواکی» بودن «یکی از بستگان فرج» منحرف می‌کند و چنین پاسخ می‌شنود: «او ساواکی نبوده بلکه به وسیله ساواک دستگیر شده و مسئله به این صورت نبوده». رییس دادگاه می‌پرسد: «شما با فرج صحبت نکردید که چرا سینما را آتش می‌زنید؟» متهم: «فکر می‌کردم که کاری در جهت انقلاب و اینهاست». رییس: «آیا فرج توضیح داد؟» متهم: «برایش فرقی نمی‌کرد و موافق جنگ فرسایشی بود که اعصاب رژیم توسط آنها خورد می‌شود».
روز سوم دادگاه، تکبعلی‌زاده می‌گوید: «با وجودی که مردم پس از حادثه می‌گفتند رزمی [سرتیپ رضا رزمی رییس شهربانی‌های قم و آبادان] و شاه این جنایت را انجام داده‌اند، و من که خودم از مجریان این فاجعه بودم فکر نمی‌کردم هیچ گونه وابستگی به کسی داشته باشم». تکبعلی‌زاده سه ماه پس از آدم‌سوزی سینما رکس به اتهام سرقت و سنگ زدن به مأموران دستگیر شد و در زندان ماند تا با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد ‌شد. خودش می‌گوید: «من در میان مردم از زندان بیرون آمدم و همان شب به اتفاق سایر بچه‌های محل در خیابان‌های شهر به پاسداری مشغول شدیم».
او ظاهرا ماجرا را به مثابه اقدامی در راه پیروزی انقلاب اسلامی به فراموشی سپرده بود تا اینکه عکس خود را به عنوان «جنایتکار ساواک» که از زندان فرار کرده، در مجله جوانان می‌بیند. از اینجا سرگردانی او که به رگ غیرتش بر خورده بود که چرا به عنوان «جنایتکار ساواک» معرفی شده، بین آبادان و اصفهان و تهران و میان مقام‌های سیاسی و روحانی رژیم تازه آغاز می‌شود. او می‌خواست «قهرمان» شود و حالا «ساواکی و قاتل» معرفی شده بود.
حسین تکبعلی‌زاده که پس از ظاهرا سوخته شدن سه تن دیگر از همدستانش تنها مانده بود (در گزارش‌های کیهان تنها سخن از جسد فرج است که شناسایی شد و از یدالله و فلاح هیچ خبری نیست) به هر مقامی که می‌توانست مراجعه کرد تا بگوید ساواکی نیست بلکه در راه انقلاب و امام این کار را کرده است. از رشیدیان و کیاوش و جمی در خوزستان تا هاشم صباغیان و آیت‌الله آذری قمی در تهران و آیت‌الله خادمی در اصفهان و حتی دفتر امام. او می‌گوید که صباغیان در این مورد با بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت نیز صحبت کرد. سرانجام ظاهرا با این وعده که منتظرند «سر و صدا بخوابد» تا پس از یک «محاکمه کوچک» او را آزاد کنند، تکبعلی‌زاده را به زندان می‌فرستند.
در این میان، دادستان در جلسات علنی در صدد تبرئه کسانی بر می‌آید که تکبعلی‌زاده از آنها نام برده و آن زمان مصدر امور شده بودند. تکبعلی‌زاده که مسیر جریان را احساس کرده بود، در نامه‌ای به مادرش می‌نویسد: «این رژیم می‌خواهد مرا به به رژیم سابق ربط دهد و از عوامل آن بداند». شاید تکبعلی‌زاده را بتوان نخستین فرزندی دانست که انقلاب اسلامی به جای بلعیدن، با شتاب قورتش داد.
انتحار برای انقلاب
برای ربط تکبعلی‌زاده به رژیم سابق اما در برابر سخنان صریح خود وی که مدافع انقلاب بود و پاسدار آن شده بود، کار چندانی نمی‌شد کرد. از همین رو تلاش ‌شد تا از شاهدان برای اثبات این امر کمک گرفته شود. از جمله در ششمین جلسه دادگاه محمد بذرکار برادر فرج به عنوان شاهد اگرچه می‌گوید: «من متوجه شدم که فرج برادرم با حسین ارتباط دارد و اعلامیه‌های امام را می‌خوانند و به سخنرانی‌ها و نوارها گوش می‌دهند». ولی ادامه می‌دهد صبح پس از فاجعه «رحیم میرصفیانی پسر دایی من آمد خانه و به من فوری گفت هر چه کتاب و اعلامیه هست جمع کن و ببر بیرون چون ممکن است مأموران حمله کنند... مسئله مهم این است که حسین در دفاعیاتش گفته غیر از ما چهار نفر کسی خبر نداشت. پس رحیم میرصفیایی چرا روز بعد از حادثه... به منزل ما آمده و به من گفت اعلامیه‌ها را جمع کن و ببر. این می‌رساند که ایشان در این ماجرا دست داشته است و ساواکی هم بوده است». ولی خود دادستان هم می‌داند حتی اگر چنین می‌بود، ساواکی بودن و طرفدار خمینی بودن هیچ مغایرتی با یکدیگر نداشتند. امروز دیگر بر همه روشن است که برخی ساواکی‌ها و نظامی‌ها جزو طرفداران «امام» بودند.
در عین حال دادستان نمی‌توانست سخنان تکبعلی‌زاده را در مورد مذهبی بودن و اعتقادش به انقلاب اسلامی انکار کند. پس این بار تلاش کرد از شاهدانی استفاده کند که بگویند وی چندان هم مذهبی نبوده است. ولی شاهدان نیز نمی‌توانند ایمان مذهبی تکبعلی‌زاده را انکار کنند. از جمله عبدالله لرقبا می‌گوید: «حسین صادقانه اقرار کرد که معتاد است و از ما طلب کمک کرد که او را ترک بدهیم و ما این برنامه را وظیفه خود می‌دانستیم و کمک کردیم... و این فکر به نظرم آمد که حسین می‌تواند این خلاء را که در اثر ترک اعتیاد برایش به وجود آمده بود با یک چیز دیگر، جدید و تازه پر کند و سعی کردم آن را در یک جوّ دیگر و با یک فرهنگ و با یک طرز فکر دیگر آشنا کنم... و وقتی کار کلاس قرآن شروع شد از او خواستم در آن کلاس شرکت کند ولی متأسفانه ایشان فقط چند جلسه در این کلاس حضور داشتند... و گاهی اوقات در مساجد و سخنرانی‌ها و گاهی در خانه ایشان و خانه خودمان اقدام به شنیدن نوارهای سخنرانی و خواندن اعلامیه می‌کردیم... فکر می‌کنم تنها مسئله‌ای که حسین را دوباره از معتاد شدن مانع شد همان عشق به ایمان او بوده».
تا اینکه رییس دادگاه سینما رکس آبادان که کسی کمتر از حجت‌الاسلام سید حسین موسوی تبریزی، رییس دادگاه ویژه انقلاب اسلامی، نبود، روی دست همه بلند می‌شود. وی پس از پایان دادگاه و اعدام محکومان، با وجود اینکه شرح اعترافات متهمان و شاهدان در برابر دید همگان قرار گرفته و خود وی نیز قطعا بیش از آنچه منتشر شده، از اصل ماجرا با خبر است، در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری پارس می‌گوید: «این کار رژیم منحوس بوده و ساواک مستقیما در این امر دخالت داشته». وی با وجود اعترافات صریح حسین تکبعلی‌زاده می‌گوید: «این شخصی که سینما را آتش زده به اعتراف خودش مذهبی نبوده و حتی مشروب می‌خورده... و فیلم‌های سکسی می‌رفته»!
حسین تکبعلی‌زاده اما در آخرین جلسه دادگاه از زبان یکی از شاهدان (عبدالله لرقبا) که کارمند هواپیمایی ملی ایران بوده و ماده‌ای که سبب ‌آتش‌سوزی شده نیز ظاهرا مخلوطی از بنزین هواپیما و روغن بوده است، یک بار دیگر به موضوع «انقلاب» اشاره کرده و می‌گوید: لرقبا پس از اینکه وی نزد او اعتراف به آتش زدن سینما رکس کرده است، به این دلیل از اطلاع دادن به مقامات خودداری کرده که آن را موضوع «انقلاب» می‌دانسته است. شاهدی حتی از این سخن گفته که یدالله معروف به زاغی، یکی از چهارنفری که سینما را به آتش کشیده‌اند، قبل از فاجعه از وی «حلالیت» طلبیده است و حسین تکبعلی‌زاده در آخرین دفاعیه خود می‌گوید: «این می‌رساند که آنها (فرج، فلاح و یدالله) از عمق فاجعه با اطلاع بوده‌اند و به قصد خودکشی به خاطر هر هدفی که داشته‌اند چنین عملی مرتکب شده‌اند». بله، درست خواندید! تکبعلی‌زاده از عملیات انتحاری حرف می‌زند.
سرانجام پس از هجده جلسه علنی، روز سیزده شهریور اعلام ‌شد شش عامل فاجعه سینما رکس تیرباران شدند. هفت نفر غیابا به اعدام و پانزده نفر به زندان محکوم شده و پنج نفر تبرئه گشتند. ولی آیا معلوم شد واقعا مقصر اصلی آدم‌سوزی سینما رکس آبادان کیست؟

--
Von bazdashti 209 am 8/29/2008 12:04:00 PM unter bazgashtegan 209 veröffentlicht

پیام مهندس طبرزدی در محکومیت کشتار سال 67

سال1367 هزاران زن و مرد،بدون رعایت آیین دادرسی و به صورت دسته جمعی به جوخه های مرگ سپرده شدند.این هزاران انسان،در حالی در شرایط غیر انسانی از سوی حکومت اسلامی به کام مرگ فرستاده شدند که برخی از آن ها دوران محکومیت خود را سپری کرده یا برگه ی آزادی در دست داشتند.

این زندانیان حتی امکان تماس با خانواده های خود را نیافتند و بلکه اسرای جنگ در بدترین شرایط،وضعیت بهتری از این شهروندان بی پناه را داشتند.اینک تراژدی اعدام های دسته جمعی سال1367 که ظرف یکی دو ماه صورت پذیرفت و قربانیان در کانال های مرگ دفن شدند،سر بر آورده و افکار عمومی به دنبال کشف حقیقت و مجازات آمران و عاملان است.در حالی که دیکتاتورهای صربستان و سودان به دست عدالت سپرده می شوند،هیچ کس انتظار ندارد آمران و عاملان اعدام های دسته جمعی سال 67 که بی شباهت به نسل کشی نیست،به دست فراموشی سپرده شود.تا هنگامی که افکار عمومی قانع نشود و کسانی بخواهند این فاجعه ی ملی همچنان سر به مهر بماند،امید به آزادی،دموکراسی،اعتماد ملی و صلح بیهوده است.هر دو جناح حاکم در ایران،به دلیل نقشی که در این جنایت هولناک داشته اند،تلاش می کنند این جنایت رسیدگی نشود.غافل از این که هر روز از این فاجعه ی ملی می گذرد ابعاد غیر انسانی اش بیش از پیش آشکار می گردد.بنابراین تلاش آن ها برای کتمان یا توجیه و انحراف مساله،موجب فراموشی آن نخواهد شد.همچنان که مجامع بین المللی طرفدار حقوق بشر نیز عنوان کردند،باید روزی حقیقت آشکار شود و عاملان این فاجعه مجازات شوند تا امکان برقراری صلح،دموکراسی و حقوق بشر میسر گردد.

زنده باد آزادی-گسسته باد زنجیر استبداد-برقرار باد دموکراسی

حشمت اله طبرزدی/دبیرکل جبهه ی دموکراتیک ایران (IDF)

10/شهریور ماه/1387خورشیدی

بازداشت کوروش احمدی، فعال سیاسی در کرج

کوروش احمدی از فعالان سیاسی کرج، دوشنبه گذشته از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد.
به گفته ی خانواده احمدی، روز دوشنبه هنگامی که وی جهت خرید به خارج از منزل رفته بود، یک دستگاه پژو با چهار سرنشین، او را مورد ضرب و شتم قرار داده و دستگیر نموده اند.
یک روز پس از بازداشت کوروش احمدی، زندانیان زندان رجایی شهر خبر دادند که او را در زندان مشاهده کرده اند، آنها گفته اند که وی هم اکنون در بند 3 انفرادی سپاه در زندان رجایی شهر نگهداری می شود.
کوروش احمدی، پیش از این نیز در سال 83 بازداشت و چندین ماه در زندان رجایی شهر به سر برده بود.
گفتنی است، این فعال سیاسی از زمان بازداشت تاکنون تماسی را با منزل برقرار نکرده است.


https://www.schrr.net
http://schrr.co.c
Komite.gozareshgar@gmail.com

پیام شاهزاده رضا پهلوی بمناسبت اعدام زندانیان سیاسی

دبيرخانه رضا پهلوي
جمعه 8 شهريور 1387

هم میهنان عزیزم،

با نگرشی به کارنامۀ سیاه و سهمناک کشتار در جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ تا کنون، هر برگی را خونین تر و مرگبارتر از برگ دیگری می یابیم.

جرم تمامی این جانباختگان صرفنظر از ایده و مرام سیاسی آنان، در نهایت معصومیت، پای بندی به اصل آزادی عقیده و بیان و ابراز آزادنۀ اعتقادات و آرمانهایشان بوده است.

جلادان رژیم دستور دارند که دگراندیشان دربند را یا به ترک عقیده وادار کنند و یا بکشند و در گورستان های بی نام و نشان به خاک بسپارند.

دهم شهریور ماه تنها یادآور کشتار بی رحمانۀ تاریخی نیست، بلکه حکایت از مقاومت قهرمانانه و رشادت آمیز قربانیان آن دارد. آنها با پذیرش مرگ بجای تسلیم در برابر استبداد، نقاب از چهرۀ اهریمنی رژیم برگرفتند و ماهیت ضد ایرانی و واپسگرای آنرا برملا ساختند.

اکنون بر ما ایرانیان است که همواره یاد تمامی این فرزندان جانباخته و شایستۀ ایران را با هر باور و اندیشه ای گرامی بداریم و با تلاشی همبسته و پیوسته در راه رهایی میهن، روح پاکشان را شاد و خانواده هایشان را مفتخر و سربلند نمائیم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

حمایت حزب چپ سوئد و تعدادی از پارلمانتاران این کشور از اعتصاب غذای فعالین کرد

حمایت حزب چپ سوئد و تعدادی از پارلمانتاران این کشور از اعتصاب غذای فعالین کرد

کمیته حمایت از اعتصاب سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کرد:

شماری از نمایندگان پارلمان و حزب چپ سوئد طی نامه ای حمایت قاطع خود را از اعتصاب غذای فعالین و سیاسی و مدنی کرد اعلام نمودند. در این نامه حزب چپ سوئد ضمن حمایت قاطع از این اعتصاب غذا، از تمامی نیروهای دموکرات در سرتاسر دنیا می خواهد که از خواست فعالین سیاسی و مدنی کرد اعلام پشتیبانی نمایند.

متن این نامه در پی می آید:

اعلام حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کرد
استکهلم 2008-08-30

\"اعدام ها و شکنجه را متوقف کنید\"، این مطالبات فعالین سیاسی کرد در زندان های ایران است. روز دوشنبه 25 آگوست یک اعتصاب غذا در اعتراض به خشونت های وحشیانه ی رژیم علیه زندانیان عقیدتی آغاز شد.

طی چند روز اخیر، رژیم ایران استفاده از شیوه اعدام را جهت ساکت نمودن و سرکوب اعتراضات داخلی افزایش داده است. در حال حاضر هشت روزنامه نگار و فعالین مدنی کرد با خطر مجازات مرگ تهدید می شوند. عدنان حسن پور، هیوا بوتیمار، فرزاد کمانگر، انور حسین پناهی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، ارسلان اولیایی و حبیب الله لطیفی.

به همان صورت یک سری زندانی کرد سیاسی وجود دارند که سرنوشتشان در زندانهای ایران نامشخص است. و نیز تعدادی فعال کرد به اتهام ارتباط با احزاب ممنوع[احزاب اپوزیسیون کردی] به مجازات بلند مدت محکوم شده اند.

این زندانیان سیاسی از طریق اعتصاب غذای خود درخواست می کنند که اعدام ها متوقف شوند و شکنجه رفتارهای ناشایست در زندانهای ایران پایان یابد. این درخواستها یک شیوه ی اصولی و برحق برای دفاع از حقوق اساسی انسانهاست.

ما با تمام وجود خود از اعتصاب غذای این زندانیان دفاع می کنیم.
وقت آن رسیده است که با جمع آوری یک نیروی گسترده و فشار بر جمهوری اسلامی، او را مجبور به رعایت حقوق بشر نماییم.
وقت آن رسیده است که از تمامی نیروهای دموکراتیک درخواست نمایم که پشتیبانی کامل خود را از این مبارزه زندانیان سیاسی نشان دهند.

امضا:
1- لاش اوهلی Lars Ohly(دبیراول حزب چپ و نماینده پارلمان سوئد از این حزب)
2-آلیسه اوسترم Alice Åström (جانشین دبیرکل حزب چپ و نماینده پارلمان سوئد از این حزب)
3- آمنه کاکه باوه Amineh Kakabaveh(نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
4- یاکوب یوهانسون Jacob Johnson(نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
5- لیسه لوته اولسون Lise Lotte Olsson(نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
6- اوله اندرشون Ulla Anderson(نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
7- سیو هولما Siv Holma(نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
8- النا لینا Elena Lina (نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
9- کاله کاشون Kalle Larson (نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)
10- هانس لینده Hans Linde (نماینده پارلمان سوئد از حزب چپ)

یکشنبه، 10 شهریور 1387 برابر با 31 آگوست 2008

گزارش کامل ششمین روز اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کُرد

اطلاعیه مطبوعاتی شماره شش

گزارش کامل ششمین روز اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کُرد

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی ومدنی کُرد:

آخرین گزارشات از زندان سنندج حاکیست که درششمین روزاعتصاب، تعداد زندانیان سیاسی اعتصاب کننده به 25 تن رسیده است و فشارهای مسئولین زندان بر زندانیان بیش از پیش افزایش یافته است.

خانواده های زندانیان سیاسی ومدنی کُرد نیز با انتشار بیانیه ایی تحت عنوان \"از اعتصاب غذای فرزندانمان حمایت می کنیم\" از تمامی فعالین مدنی ومردم کردستان دعوت به عمل آورده اند تا در تجمع اعتراضی روز دوشنبه مقابل دادگاه انقلاب شهر سننذج شرکت کرده و با زندانیان اعتصاب کننده اعلام همبستگی نمایند.

کمیته حمایت از اعتصاب زندانیان سیاسی ومدنی کُرد، همچنین گزارشاتی مبنی بر برخورد شدید مامورین امنیتی و سپاه پاسداران با اعتصاب اصناف مهاباد دریافت داشته است. بنا به گزارشات راس ساعت 11 صبح مامورین امنیتی هنگامی که با دربهای بسته مغازه ها روبه رو شده اند؛ شماری از افراد اصلی بازار را به شدت تحت فشار قرار داده تا مغازه های خود را باز نمایند.

شاهدان عینی گزارش داده اند که نیروهای سپاه پاسداران با حضور مسلحانه در سطح معابر مهاباد باعث ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنین این شهر شده اند. شرایط اضطراری در سطح شهر مهاباد برقرار بوده و برای ساعاتی شبکه اینترنت این شهر قطع شده است.

همچنین حزب چپ سوئد، امروز با انتشار بیانیه ای از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد به گرمی حمایت به عمل آورد. اطلاعیه مذکور ضمن محکوم ساختن محکومیتهای روزافزون و مجازاتهای سنگین بر این دسته از زندانیان، حمایت و پشتیبانی خود را از اعتصاب کنندگان و خواسته های آنان اعلام می نماید. بیانیه با این عبارات به اتمام میرسد:\" ما با تمام وجود خود از اعتصاب غذای این زندانیان دفاع می کنیم. وقت آن رسیده است که با جمع آوری یک نیروی گسترده و فشار بر جمهوری اسلامی، او را مجبور به رعایت حقوق بشر نماییم. وقت آن رسیده است که از تمامی نیروهای دموکراتیک درخواست نمایم که پشتیبانی کامل خود را از این مبارزه زندانیان سیاسی نشان دهند.\"

جمعی از روحانیون اهل سنت شرق کردستان نیز امروز با انتشار بیانییه ای ضمن محکوم ساختن شدیدالحن، حاکمیت و یادآوری وضعیت وخیم حقوق بشر، بر حمایت خود از اعتصاب غذای سراسری تاکید گذاشته اند.

هم چنین کمیته، اخبار نگران کننده ای از وضعیت زندان رجایی شهر کرج و نحوه ی رفتار مسوولین این زندان با زندانیان سیاسی در جریان اعتصاب غدای آنان در یافت داشته است. کمیته از این بابت نگرانی عمیق خود را اظهار می دارد و مسئولیت حفظ جان وسلامتی تمامی زندانیان اعتصاب کننده را متوجه جمهوری اسلامی می داند.

بنا به گزارش گروهی از فعالین مرتبط با کمیته، سرنوشت فرزاد کمانگر در هاله ای از ابهام است. این امر نگرانی های فزاینده ای را به همراه داشته است. این کمیته اعلام می دارد که به اقدامات غیر قانونی اعمال شده بر فرزاد کمانگر از جمله قطع ارتباط وی با خانواده و بیرون از زندان و نیز تحمیل حبس انفرادی برایشان به شدت اعتراض داشته و خواهان لغو حکم اعلام شده براین معلم کُرد و دیگر فعالین مدنی محکوم به اعدام است.


خانواده جمعی از زندانیان سیاسی و مدنی کُرد
و
چاک (سازمان مقابله با انفال و ژنوسید ملت کُرد)،
شبکه حقوق بشر کُرد،
انجمن فرهنگی واجتماعی زنان آذرمهر،
سازمان دانشجویان آزاد کردستان (خاک)،
فعالین مستقل زنان و دانشجویی کُرد،
کمپین سراسری دانشجویان در بند کُرد،
کمپین آزادی روناک صفازاده وهانا عبدی وزینب بایزیدی
جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران
انجمن حمایت از زندانیان شرق کردستان
جامعه حمایت از حقوق بشر کُرددر اروپا

August 28, 2008

هفته هاي پر اعدام و شکنجه-

هفته هاي پر اعدام و شکنجه
گزارش هفتگي نقض حقوق بشر - پنجشنبه 7 شهریور 1387 [2008.08.28]
‏‏

احمد باطبي

در 30 سال عمر انقلاب اسلامي، مجموع اعدام هاي رسمي انجام شده توسط دولت ( صرف نظر از اعدامهاي غير ‏رسمي ) ايران را در رديف دوم کشور هاي ناقض حقوق بشر قرار داده است؛ اما اين قياس در حالي است که با ‏توجه به درصد جمعيت کشور چين که رتبه اول را دارا است، تعداد اعدامها در ايران به خودي خود نشانگر ‏گستردگي اعدام ها در ايران است. و اين جدا از ديگر موارد نقض حقوق بشر در ايران است. به همين دليل از اين ‏پس مي کوشم در گزارش هايي هفتگي، نمايي کلي از موارد نقض حقوق بشر در ايران را ، به عنوان سخنگوي ‏برون مرزي مجموعه فعالان حقوق بشر، ترسيم نمايم. ‏

‎‎زنان‎‎

‏1ـ زينب بايزيدي فعال حقوق زنان، در تاريخ 19 تيرماه در پي احضار به ستاد خبري وزارت اطلاعات بازداشت ‏و به زندان مهاباد منتقل شد؛ او بدون تفهيم اتهام قانوني و بدون در اختيار داشتن وکيل مدافع در طي مدت حدود 30 ‏روز در يک روند مبهم و پر نقص قضائي، محاکمه و در 20 مردادماه حکم 4 سال زندان توام با تبعيد خود را ‏دريافت کرد.‏

آقاي مهدي حجتي، وکيل مدافع خانم بايزيدي طبق زمانبندي مهلت اعتراض ، جهت پيگيري وضعيت نامبرده به ‏دادگستري اروميه مراجعه کرده اند اما در کمال شگفتي به وي اعلام شده که نامه اعتراضي خانم بايزيدي که در ‏آن اعتصاب غذاي ايشان اعلام شده بود، به منزله لايحه اعتراضي تلقي و پرونده روز پنجشنبه مورخه 31/5/87 ‏به دادگاه تجديد نظر استان ارجاع گرديده و در همان روز توسط شعبه 10 دادگاه مذکور، حکم صادره تائيد شده ‏است. يعني بازداشت تا صدور حکم تجديد نظر 37 روز . خانم بايزيدي هم اکنون در اعتصاب غذا است‏

‏2 ـ فرشته نجاتي دختر 18 ساله مريواني توسط پدرش و از طريق بريدن گلو به قتل رسي؛ پدر فرشته نجاتي اين ‏قتل را با انگيزه ناموسي انجام داده بود. اقدام فجيع اين فرد باعث جريحه دار شدن افکار عمومي شد و مردم ‏مريوان در تظاهراتي خودجوش به سمت روستاي محل حادثه حرکت و از اين اتفاق اعلام انزجار کردند و ‏خواستار برخورد قانوني با قاتل شدند.‏

در روز پنج شنبه هفته گذشته مردم مريوان در پي قوت گرفتن شايعه اي مبني بر آزادي اين پدر سنگدل، در مقابل ‏دادگستري سنندج اقدام به تجمع کردند که در پي اين تجمع و دخالت نيروهاي نظامي بيش از سي تن از معترضان ‏بازداشت شدند و هم چنان در بازداشت به سر مي برند.‏

‎‎دانشجويان‎‎

‏1 ـ دو سال پيش در چنين روزهايي ابوالفضل جهاندار و سعيد درخشندي از فعالين دانشجويي بازداشت شدند. ‏ابوالفضل جهاندار، عضو شوراي عمومي دفتر تحکيم وحدت و عضو سابق انجمن اسلامي دانشگاه علامه ‏طباطبائي، و سعيد درخشندي، عضو سايق انجمن اسلامي دانشگاه يزد، در بيست و نهم و سي ام مردادماه سال ‏‏۱۳۸۵ بعد از باز گشت از سفر خارج از کشور بازداشت شدند و اکنون در حالي وارد سومين سال بازداشت خود ‏مي شوند که در اين مدت بدون استفاده از حق مرخصي همچنان در بند هستند.‏

سعيد درخشندي و ابوالفضل جهاندار پس از بازداشت، مدت ها در بلاتکليفي در زندان 209 وزارت اطلاعات به ‏سر بردند. اين دو در ابتدا با اتهاماتي عجيب نظير داشتن ايميل محرمانه، برنامه ريزي براي تسخير صدا و سيما، ‏رابطه نامشروع از طريق داشتن عکس يادگاري دسته جمعي با دانشجويان و … مواجه شدند اما در طي روال ‏پرونده اتهام آنان به اقدام عليه امنيت ملي تغيير پيدا کرد و نهايتا پس از ۶ ماه بلاتکليفي در اسفندماه سال 85 به 3 ‏سال زندان محکوم شدند. گرچه اين حکم با اعتراض وکلاي پرونده مواجه شد ولي دادگاه تجديد نظر اين حکم را ‏تاييد کرد . قاضي دادگاه تجديدنظر در همان زمان به خانواده هاي جهاندار و درخشندي گفته بود جهت تاييد اين ‏حکم تحت فشار قرار داشته است.‏

اين دو فعال دانشجويي در حال حاضر از لحاظ جسمي در وضعيت مناسبي به سر نمي برند. سعيد درخشندي از ناحيه ‏کمر و نخاع آسيب ديده است. وي در ۲۸ اسفندماه ۸۵ و ۲ روز پيش از سال نو در بند ۲۰۹ مورد ضرب و شتم قرار ‏گرفته که خانواده ايشان در همان زمان اين موضوع را اعلام کردند . اين ضرب وشتم باعث آسيب ديدگي شديد کمر ‏و نخاع وي شده، به طوري که دست چپ وي از کار افتاده است. ابوالفضل جهاندار نيز مبتلا به کاهش شديد بينايي ‏چشم و مشکلات مفصلي سائيدگي مهره کمر شده است و محمدعلي دادخواه، وکيل مدافع وي، نسبت به وضعيت جسمي ‏او در زندان ابراز نگراني کرده است.‏

‏2 ـ هدايت غزالي و صباح نصري، دانشجويان دانشگاه تهران و علامه که بيش از 14 ماه است در زندان به سر مي ‏برند سرانجام محاکمه و به 2 سال حبس تعزيري محکوم شدند . اتهام اين افراد فعاليت تبليغي بر عليه نظام و شرکت ‏در تجمع غيرقانوني اعلام شده است .‏

‏3 ـ درادامه برخورد با دانشجويان، دستگيري و بازداشت آنان، طي دو هفته اخير با موارد زير رو به رو بوده ايم:‏
دستگيري فاروق معروفي و مصلح فتاح پور، دو دانشجوي دانشگاه تربيت معلم، ‏
بازداشت رضا نگهداري دانشجوي حقوق دانشگاه تهران ‏
دستگيري سورنا هاشمي، عضو انجمن اسلامي دانشگاه زنجان‏
دو سال و نيم حبس براي \\\"علي شاکري\\\" دانشجوي رشته علوم اجتماعي دانشگاه پيام نور سنندج
بازداشت مهدي شيخ احمدي دانشجوي مقطع کارشناسي ارشد رشته کاميپوتر دانشگاه تبريز‏
بازداشت امير مرداني، فعال دانشجويي دانشگاه تبريز ‏
بازداشت منصور امينيان،مقصود عهدي و همچنين آيدين خواجه اي، امير مرداني، فرزاد زهتاب ، سجاد راد مهر از ‏دانشجويان هويت طلب دانشگاه تبريز و همچنين افسر وظيفه داريوش حاتمي ‏

‎‎بازداشت 12 دانشجوي آزاديخواه و برابري طلب‏‎‎

عصر روز پنج شنبه ١٢ تن از دانشجويان چپ در پارک لاله، طي هجوم نيروهاي پليس بازداشت شدند. اتهام اين ‏دانشجويان صرفا تجمع غيرقانوني ( بيش از چهار نفر ) ذکر شده است. اين دانشجويان صبح روز بعد در يک دادگاه ‏تبرئه شدند. اسامي تعدادي از اين دانشجويان عبارت است از بيتا صميمي زاد ، حامد محمدي ، نادر احسني ، الهام ‏احسني و شقايق طباخ. ... شقايق طباخ دانشجوي گرافيک دانشگاه تهران همچنان در بازداشت به سر مي برد وطبق ‏گزارش رسيده مورد ضرب و شتم نيروهاي پليس نيز قرار گرفته است‏

‎‎حکم اعدام براي حبيب الله لطيفي‎‎

حبيب الله لطيفي دانشجوي حقوق دانشگاه ايلام ، 26 ساله و ساکن سنندج که در مهرماه سال گذشته بازداشت شده بود، ‏به اعدام محکوم گرديد.‏

اين دانشجوي سندجي متهم به هواداري از گروه هاي محارب شده است . آقاي لطيفي در زمان بازداشت و در اداره ‏اطلاعات شهر سنندج مورد بدرفتاري و شکنجه قرار گرفته به طوريکه به خونريزي کليوي و ناراحتي ريوي دچار ‏شده و همچنين بيماري برونشيتي که نامبرده از کودکي به آن مبتلا شده و در آستانه بهبودي بوده،مجددا در شرايط ‏سلول انفرادي رو به وخامت گرائيده است.‏

نامبرده مدتي را نيزبر اثر شکنجه هاي وارده در بيمارستان تامين اجتماعي سنندج بستري بوده است. حبيب الله لطيفي ‏مدعي است که يکي از شکنجه ها در ارتباط با وي تهديد به تجاوز دو دختر هم جرم وي در مقابل وي بوده و به همين ‏علت او براي نجات آن دو دختر ناچار به بيان مطالب خلاف واقع و مصاحبه تلويزيوني شده است.‏

‎‎شکنجه مهدي خدايي و سلمان سيما‎‎

آنچه بازداشت هاي گسترده تيرماه امسال را متفاوت از سال هاي گذشته کرد، قرارگرفتن شماري از فعالان دانشجويي ‏دانشگاه آزاد در ميان بازداشت شدگان 18 تيرماه بود. مهدي خدايي و سلمان سيما از جمله فعالان دانشجويي دانشگاه ‏آزاد هستند که پس از دستگيري بيش از يکماه در حالت قطع تمام تماسها با دنياي بيرون و در سلول انفرادي به سر ‏برده و به شيوه اي وحشتناک مورد شکنجه قرار گرفته اند. به طوريکه آقاي سيما طي افشاگريهاي اخير خود از ‏ضرب و شتم مکرر با چشم بسته و تهديد و هتاکي سخن گفته است. آقاي مهدي خدايي نيز در زمان بازداشت بعلت ‏شدت و شيوه هاي شکنجه مدت سه روز را در بيمارستان قمر بني هاشم بستري شده است. طبق گزارش هاي رسيده ‏مامورين او را با دست و پا و چشم بسته مورد ضرب و شتم قرار داده اند. به طوري که سر وي دچار شکستگي ‏عميق شده است، موهاي وي را به صورتي وحشيانه تراشيده و اورا بابت اقدام به اعتصاب غذا، «فلک» کرده اند. ‏هم اکنون اين دو دانشجو با اتهام تبليغ عليه نظام و اخلال در نظم عمومي از طريق شرکت در تجمعات دانشجويي و ‏تباني ، با اخذ ضمانتهاي سنگيني آزاد شده اند . آقاي خدايي در حال حاضر دوره درمان خودرا پشت سر ميگذراند .‏

‎‎زندانيان سياسي‎‎

يوسف عزيزي بني طرف، عضو هيات دبيران کانون نويسندگان ايران ، انديشمندي که صاحب حداقل بيست اثر ارزنده ‏در حوزه هاي ادبي و ترجمه است، از سوي شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به تحمل 5 سال حبس تعزيري محکوم شده ‏است. وي متهم است در اعتراضات سال 1384 که اعراب خوزستان در ارتباط با نامه اي منتسب به معاون رئيس ‏جمهور وقت اقدام به تظاهرات اعتراض آميز کردند ، نقش داشته و از اين طريق بر عليه امنيت کشور اقدام کرده ‏است.‏

اعضاي \\\"انجمن جوانان صداي عدالت سيستان و بلوچستان\\\" همچنان در زندان: همزمان با بازداشت زنده ياد يعقوب ‏مهرنهاد تعدادي از اعضاي \\\"انجمن جوانان صداي عدالت سيستان و بلوچستان\\\" در دفتر اين انجمن بازداشت و پس از ‏سپري نمودن هفتاد روز بازداشت از زندان آزاد شدند. اما چهار تن از افراد مذکور به نامهاي فضل الرحمن چهراس، ‏‏16 ساله ،اسدالله شه بخش، دانشجوي ترم آخر جغرافياي شهري دانشگاه زاهدان، عبدالله سالارزهي عضو شوراي ‏مرکزي و دبير کميسيون فرهنگي انجمن به همراه ابراهيم مهرنهاد برادر 16 ساله يعقوب مهرنهاد به دليل پيگيري و ‏اطلاع رساني نسبت به وضعيت يعقوب مهرنهاد در اسفند ماه سال گذشته هنوز در بازداشت به سر مي برند و تکليف ‏آنان با وجود سپري نمودن شش ماه از زمان بازداشت خود در زندان مرکزي اين شهر، روشن نيست.اين افراد فاقد ‏وکيل هستند و از اتهامات آنان اطلاع دقيقي در دست نيست .‏

‎‎وضعيت آيت الله بروجردي و هواداران‏‎‎

بنا بر گزارشات دريافتي آقاي بروجردي که هم اکنون در بند 500 زندان اوين به سر مي برد، از ناراحتي هاي عديده ‏جسمي در رنج است، ايشان مبتلا به بيماري قلبي (تنگي دريچه ميترال) ، پارکينسون ، ناراحتي کليوي و ريوي است. ‏وي عليرغم وضعيت وخيم جسمي خود از رسيدگي پزشکي محروم است. بسياري از ناراحتي هاي جسمي وي حاصل ‏شرايط زندان و بدرفتاري با وي مي باشد. عدم رسيدگي پزشکي به نامبرده شائبه حذف فيزيکي وي را دامن ميزند. ‏بنابر گزارشات دريافتي مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران از نزديکان نامبرده، طرح مسائل غير حقيقي در ارگان ‏هاي خبري نزديک به دولت در کنار تشکيل جلساتي در روزهاي اخير با شرکت مسئولين امنيتي در پوشش نشستهاي ‏حقوقي که هيچيک و تصميمات اتخاذ شده در اين جلسات نيز به اطلاع وکيل ، خود آيت الله و نزديکان وي نرسيده، ‏موجبات نگراني بيش از پيش فعالان حقوق بشر نسبت به مواضع و تصميمات دستگاه امنيتي در قبال ايشان و ‏هواداران وي شده است.‏

در طي ماه جاري تا کنون هفت تن از متهمان اصلي پرونده آقاي بروجردي به صورت مجزا به دادسراي ويژه ‏روحانيت احضار و سپس جهت به اجرا گذاردن حکم ، بازداشت و به زندان منتقل شده اند . بنابر گزارشات دريافتي ‏اين بازداشتها ادامه خواهد شد.‏

شايان ذکر است دادسرا به منظور عدم تحريک افکار عمومي و فعالان حقوق بشر نسبت به رويه مذکور اقدام به ‏احضار به صورت زمان بندي شده و مجزاي متهمان مي کند.‏

‎‎مسعود کردپور، روزنامه نگار و معلم زنداني‎‎

مسعود کردپور، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که علاوه بر عضويت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، ‏بنيانگذار بنياد دموکراسي و حقوق بشر در کردستان و همچنين عضو انجمن دفاع از محيط زيست بوکان است از سال ‏ها پيش با نشريات محلي و کشوري بعنوان روزنامه نگار کار کرده و درسازماندهي فعاليتهاي صنفي معلمان در ‏راستاي احقاق حق به عنوان يک فعال مدني متعهد، مسالمت جو و پايبند به قانون نقش داشته است.‏

اين معلم تلاشگر که به دليل فعاليتهاي اجتماعي و صنفي خود پيش از اين با 21 سال سابقه تدريس به شهرستان تکاب ‏تبعيد گرديده بود، روز گذشته و همزمان با روزخبرنگار در منزل مسکوني خود واقع در شهر بوکان بازداشت و به ‏بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر مذکور منتقل گرديد.‏

اتهام ايشان هم فعاليتهاي تبليغي عليه نظام عنوان شده است.‏

‎‎فرزاد کمانگر‎‎

فرزاد کمانگر نيز همچنان در سلول انفرادي و بدون اجازه تماس و ملاقات با خانواده در بند 209 زندان اوين ‏نگهداري مي شود، بعد از اعدام يعقوب مهرنهاد نگراني از شرايط فرزاد شدت گرفته و اتحاديه مستقل کارگري ‏سازمانهاي اتحاديه اروپا و همچنين اتحاديه جهاني معلمان تا کنون سه بيانيه در حمايت از وي صادرکرده اند که در ‏آخرين آن اقدام عاجل فعالان مدني و معلمان براي نجات فرزاد خواسته شده است.‏

‎‎تبعيد منصور اسانلو‎‎

منصور اسانلو ، رئيس سنديکاي کارگري شرکت واحد تهران و حومه که پيشتر به دليل راه اندازي تجمع غيرقانوني و ‏تبليغ عليه نظام به 5 سال حبس تعزيري محکوم شده بود و نيزهمچنان داراي پرونده اي مفتوح و در حال رسيدگي با ‏اتهامات مشابه است، از بند 350 زندان اوين به زندان مخوف رجايي شهر کرج تبعيد شد. اين زندان در طبقه بندي ‏سازمان زندانها محل نگهداري زندانيان خطرناک است و سيستم امنيتي - قضائي با بهره گيري از فضاي خطرناک ‏زندان رجايي شهر اقدام به ايجاد تبعيدگاهي رسمي کرده که هم اکنون بيش از 50 زنداني سياسي در آن به سر مي ‏برند.‏

آقاي اسانلو از ناراحتي هاي جسمي متعددي همچون ناراحتي قلبي و بينايي در رنج است و تا کنون تحت چندين عمل ‏جراحي قرار گرفته و همچنان نيازمند خدمات پزشکي است.‏

‏ در اين زندان زندانياني همچون بهروز جاويد تهراني،امير حشمت ساران و ارژنگ داوودي ، خالد هرداني ، افشين ‏بايماني و ...از زندانيان سياسي قديمي،محبوس هستند .‏

‎‎حقوق کودک‎‎

رضا حجازي نوجواني که در سن 16 سالگي مرتکب قتل همبازي خود شده و طي يک روال پرنقص قضائي به اعدام ‏محکوم شده بود، هفته گذشته در زندان مرکزي اصفهان با داشتن سن 20 سال اعدام شد. قبل از اجراي اين حکم به ‏وکيل وي گفته شده بود که اين حکم اجرا نخواهد شد اما پس از بعد از بازگشت وکيل به تهران در ساعت 11 صبح ‏اين جوان اعدام شد. ‏

بهنام زارع نوجوان ديگري که درسن پانزده سالگي همبازي خود را به قتل رسانيده بود ديروز پس از سپري نمودن ‏‏3 سال زندان و رسيدن به سن 18 سال اعدام شد.‏

آقاي زارع دومين نوجواني است که در هفته جاري اعدام مي شود. اعدام نوجوانان در ايران در حالي صورت مي ‏گيرد که طبق ماده 37 کنوانسيون حقوق کودک و بند ششم ماده پنج ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي، اعدام ‏افرادي که در زمان ارتکاب جرم سن شان زير 18 سال باشد، ممنوع است.‏

ايران در سال 1372 کنوانسيون حقوق کودک را پذيرفته و در سال 1354 به ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي ‏پيوسته است.‏

اعدام اين نوجوان در حالي صورت ميگيرد که روزگذشته اتحاديه اروپا اعدام رضا حجازي نوجوان ديگري در زندان ‏اصفهان را محکوم کرده بود.‏

همچنين بهمن سليميان نوجوان ديگري در زندان اصفهان نيز که حکمش جهت اجرا تائيد شده، هم اکنون در معرض ‏خطر اعدام به سر مي برد.‏


www.roozonline.com

اعدام زندانيان سياسی در سال ۱۳۶۷؛ «غسل خون»علیرضا کرمانی

اعدام زندانيان سياسی در سال ۱۳۶۷؛ «غسل خون»علیرضا کرمانی


دهه اول شهريورماه يادآور رويدادی است که برخی پژوهشگران آن را شگفت آورترين رويداد ايران امروز و خانواده های آسيب ديده آن را فاجعه ای باور نکردنی می دانند.

رويدادی که اگر چه دو دهه از آن می گذرد و بيستمين سالگرد آن همين روزها در داخل و خارج از کشور برپاست اما هنوز حتی خانواده های آسيب ديده، از چرايی و چگونگی آن آگاهی های اندکی دارند.

در «کشتار مخفيانه» يا «اعدام های جمعی زندانيان سياسی» در زندان های جمهوری اسلامی ايران در تابستان و پاييز ۱۳۶۷، چندين هزار تن زندانی که پايان دوران محکوميت اعلام شده خود را می گذراندند، برخی از آنان مدت محکوميتشان روزها و ماه ها قبل به پايان رسيده بود، به کام مرگ فرستاده شدند.

اما نه تنها مسئولان هيچ گاه به طور رسمی در اين باره سخن نگفته اند بلکه پرسش های خانواده های زندانيان اعدام شده نيز هرگز پاسخ روشنی نگرفته است. اگر ديگرانی هم به اين رويداد اشاره کرده اند، ناگزير به پرداخت تاوان های سنگينی شده اند.

«غسل خون و پاکسازی درونی»

يرواند آبراهاميان، پژوهشگر ايرانی تبار و استاد تاريخ دانشگاه نيويورک، در نشريه «مهرگان» شماره تابستان ۱۳۷۷ يعنی ده سال پس از واقعه، اين گونه به ريشه يابی اين حادثه می پردازد: «شگفت آورترين رويداد ايران امروز در تابستان ۱۳۶۷ اتفاق افتاد. برای نخستين بار در ايران صدها نفر برای اين که به خدا، جهان پس از مرگ و رستاخيز اعتقاد ندارند، اعدام شدند و حتی شمار بزرگتری به نام محارب با خدا پای چوبه های دار رفتند.»

بر اساس نوشته های اين پژوهشگر ايرانی تبار«اين اعدام های مخفيانه با فتوای پر سر و صدايی در محکوم ساختن سلمان رشدی به جرم ارتداد مقارن بود. پاسخ واقعی در مورد اعدام های جمعی را بايد در فعل و انفعالات درون حکومت جست وجو کرد. با پذيرش آتش بس، آيت الله خمينی ناگهان دريافت ريسمان پربهايی را که به وسيله آن گروه های ناهمگون پيروان او با هم پيوند يافته بودند، از دست داده است.»

به گفته آقای آبراهاميان، به منظور تحکيم مبانی وحدت در دستگاه حاکم، آيت الله خمينی سياست دو سويه ای را طراحی کرد که يک وجه آن فتوای اعدام سلمان رشدی و وجه ديگرش همين اعدام ها بود.

وی می نويسد:« اين همه خونريزی با اين هدف برپا شد که هم يک غسل خون باشد و هم يک پاکسازی درونی. اين هدف با مجبور شدن آيت الله منتظری به استعفا به عنوان جانشين آيت الله خمينی به تحقق پيوست».

عملیات مجاهدین خلق

تيرماه سال۱۳۶۷، جمهوری اسلامی ايران آمادگی خود را برای پذيرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد اعلام کرد اما عراق هنوز در حال آزمايش شانس خود برای تصرف دوباره خرمشهر بود و حمله گسترده ای را در همان روزها آغاز کرد که از سوی نيروهای نظامی ايران دفع شد.

در فاصله ميان پذيرش آتش بس از سوی ايران در تيرماه و سپس موافقت عراق با آتش بس در اواخر مردادماه سال ۱۳۶۷، اعضای مسلح سازمان مجاهدين خلق درعملياتی با نام «فروغ جاويدان» و با شعارهايی مانند «امروز مهران، فردا تهران» از مرزهای غربی وارد خاک ايران شدند.

اما نيروهای نظامی ايران در عملياتی با نام «مرصاد» آنان را به عقب راندند که بر اساس برآوردهای سازمان مجاهدين خلق بيش از ۱۲۰۰ تن از اعضای آن سازمان در اين عمليات جان خود را از دست دادند.

آن چنان که از شواهد برمی آيد، پس از همين حمله نيروهای نظامی مجاهدين به مرزهای ايران بود که موج اعدام های زندانيان در زندان های جمهوری اسلامی ايران بالا گرفت.

عفت ماهباز، زندانی پيشين زندان اوين، در گفت وگويی با راديو فردا آن روزها را اين گونه به تصوير می کشد: « در تاريخ ۵ مرداد يعنی يک روز بعد از عمليات «مرصاد»، ساعت ۱۱ شب فضای غم انگيزی بر بند حاکم بود، چون پيش بينی خوبی از اين ماجرا نداشتيم، زندانيان دراز کشيده بودند يا روزنامه می خواندند، شعارهايی شنيدند که در آن ساعت شب غيرعادی بود. اين شعارها «مرگ بر مرتد و محارب» بود. لحظه ای نگذشت که صدای تيربار طولانی و بعد تک تيرها به گوش رسيد.»

يک دهه بعد برای نخستين بار آيت الله منتظری در کتاب خاطرات خود و در بخش« اعدام های بی رويه» فاش کرد که در پی عمليات «فروغ جاويدان» و «مرصاد» در پايان جنگ هشت ساله ايران و عراق، اعدام های گسترده زندانيان سياسی بر اساس نامه ای منسوب به آيت الله خمينی صورت گرفته است.

متن آن نامه چنين است:

« بسم الله الرحمن الرحيم

از آنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گويند از روی حيله و نفاق است و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند و با توجه به محارب بودن آنها و جنگ های کلاسيک در شمال، غرب و جنوب کشور با همکاری حزب بعث عراق و نيز جاسوسی برای صدام عليه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنها با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه از ابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری می کنند، محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رأی اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری قاضی شرع، آقای اشراقی دادستان تهران و نماينده ای از وزارت اطلاعات می باشد.

اگر چه احتياط در اجماع است و همين طور در زندان های مراکز استان رأی اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاجرا می باشد.

« از بند ما ۴۰ نفر از مجاهدين را بردند و ۳۹ نفر را اعدام کردند. دختر ديگری به نام رفعت که زنده ماند، از نظر روحی و روانی تعادل خود را از دست داده بود و می گفتند ۱۹ نفر از اعضای خانواده اش را در جريان اعدام ها از دست داده است. آخرين بار وقتی برای اعدام های دسته جمعی مجاهدين او را می برند و بعد به بند بازمی گردد، خودش را می کشد. يک خانم ديگر هم به نام فاطمه مدرسی تهرانی بود به عنوان تنها زن عضو يکی از گروههای چپ که در ششم فروردين ماه سال ۶۸ اعدام می شود.»
عفت ماهباز، از زندانیان سیاسی دهه شصت در زندان اوین
رحم بر محاربين ساده انديشی است و قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامی است. اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضايت خدای متعال را جلب نماييد.

آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است شک و ترديد نکنند و اشداء علی الکفار باشند. ترديد در مسائل قضايی اسلام انقلابی، ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می باشد.

والسلام روح الله الموسوی الخمينی»

اظهارت موسوی اردبیلی

عفت ماهباز، که خود در آن دوران در زندان بوده و همسرش عليرضا اسکندری، از فعالان چپ نيز جزو نخستين اعدام شدگان تابستان ۱۳۶۷ است، از خطبه های نماز جمعه ۱۴ مرداد سال ۱۳۶۷ می گويد: « وقتی جريان «فروغ جاويدان» يا «مرصاد» اتفاق افتاد و مجاهدين به مرزهای غربی ايران حمله کردند، ما از تلويزيون شاهد بوديم که چه می گذرد. در نماز جمعه، آقای موسوی اردبيلی پيامی را داد که زندانيان در آن لحظه بر جای ميخکوب شدند. او وعده مرگ مجاهدين را داد و آنها را منافقين اعلام کرد و اين که به سراغ زنان هم خواهند رفت و اجازه اين کار را از امام گرفته اند.»

وی می افزايد: « از بند ما ۴۰ نفر از مجاهدين را بردند و ۳۹ نفر را اعدام کردند. دختر ديگری به نام رفعت که زنده ماند، از نظر روحی و روانی تعادل خود را از دست داده بود و می گفتند ۱۹ نفر از اعضای خانواده اش را در جريان اعدام ها از دست داده است. آخرين بار وقتی برای اعدام های دسته جمعی مجاهدين او را می برند و بعد به بند بازمی گردد، خودش را می کشد. يک خانم ديگر هم به نام فاطمه مدرسی تهرانی بود به عنوان تنها زن عضو يکی از گروههای چپ که در ششم فروردين ماه سال ۶۸ اعدام می شود.»

آيت الله حسينعلی منتظری، به روايت کتاب خاطراتش در اعتراض به عبدالکريم موسوی اردبيلی، ریيس شورای عالی قضايی وقت، برای او پيام می فرستد که « مگر قاضی های شما اينها را به پنج يا ده سال زندان محکوم نکرده اند؟ آن وقت تلفنی به احمد آقا می گويی که اينها را مثلا در کاشان يا اصفهان اعدام کنند؟ شما خودت می رفتی و با امام صحبت می کردی که چطور ما کسی را که مدتی در زندان است و روحش هم از عمليات منافقين خبردار نبوده، اعدام کنيم.»

آيت الله منتظری که دو روز پس از صدور فرمان آيت الله خمينی از محتوای اين نامه محرمانه اطلاع پيدا می کند، با وجود مخالفت نزديکانش دو نامه تند و تيز خطاب به آيت الله خمينی می نويسد. از نظر آيت الله منتظری، اين اعدام ها ريختن خون به ناحق بوده است و همين باور سبب می شود او اين نامه ها را برای رهبر انقلاب اسلامی بفرستد.

احمد منتظری، فرزند او که از جمله نزديکانی بوده که مخالفت خود را با اين گونه نامه نگاری ابراز داشته است، به راديو فردا می گويد: « وقتی من مفاد اين نامه ها را خواندم، گفتم اين مطالبی نيست که بر روی کاغذ بيايد. شما بايد با امام خمينی ملاقات کنيد و مسئله شفاهی مطرح شود که مدرک دست کسی نيفتد. ولی ايشان گفتند وقتی خونی به ناحق ريخته شود، همه چيز تمام است و ما نمی توانيم صبر کنيم تا چند روز ديگر چه خواهد شد.»

مينا لبادی، همسر يکی از زندانيان اعدام شده است که همسرش با وجود سبک بودن حکم محکوميت و اتمام مدت زندان اعدام شد، به راديو فردا می گويد:« شوهر من دو سال محکوميت داشت و درست زمان آزاد شدن او مصادف شد با اعدامش و ما به جای خودش، فقط لباسش را تحويل گرفتيم.»

مينا انتظاری که چند ماه پيش از شروع اعدام های زندانيان، در ارديبهشت ماه ۱۳۶۷ دوران زندان خود را به پايان رسانده و از جمله کسانی است که آزاد شده است، بر اين باور است که اين اعدام ها از مدت ها پيش برنامه ريزی شده بود. وی به راديو فردا می گويد: « پاييز سال ۱۳۶۶ همه را صدا کردند و از ما سؤالاتی پرسيدند و در زندان دسته بندی هايی انجام دادند. سؤال هايی که از ما کردند دقيقا همان سؤال هايی بود که در سال ۱۳۶۷ در جريان قتل عام ها از زندانيان می پرسيدند. همان جا فهميديم رژيم برنامه هايی دارد.»

« وقتی من مفاد اين نامه ها را خواندم، گفتم اين مطالبی نيست که بر روی کاغذ بيايد. شما [ آیت الله منتظری]بايد با امام خمينی ملاقات کنيد و مسئله شفاهی مطرح شود که مدرک دست کسی نيفتد. ولی ايشان گفتند وقتی خونی به ناحق ريخته شود، همه چيز تمام است و ما نمی توانيم صبر کنيم تا چند روز ديگر چه خواهد شد.»
احمد منتظری
رضا غفاری، استاد پيشين اقتصاد دانشگاه تهران، نويسنده کتاب «خاطرات يک زندانی از زندان های جمهوری اسلامی» و کسی که از اعدام های سال ۶۷ جان به در برده و توانسته است در جريان محاکمه چند دقيقه ای، قاضی را قانع کند که مرتد بالفطره نيست، مانند مينا انتظاری معتقد است اين اعدام ها تنها واکنشی از سوی جمهوری اسلامی ايران در برابر شرايط روز نبوده است بلکه برنامه ای از پيش تعيين شده بود که مجريان و برنامه ريزان آن منتظر صدور دستور نهايی بوده اند.

رضا غفاری در مورد برنامه جمهوری اسلامی برای زندانيان به راديو فردا می گويد: « قبل از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ ، رژيم با تماميت خود يک برنامه کامل برای اعدام زندانيان در دستور کار خود گذاشته بود. از شش ماه قبل به زندان های مختلف می رفتند و از زندانيان سؤال هايی می پرسيدند و می گفتند کميته عفو امام می خواهد تصميم بگيرد و ديگر زندانی سياسی نداشته باشيم.»

زندانيان اعدام شده به گواهی هم بندان آزاد شده شان تا زمانی که وارد سالن سرپوشيده نمی شدند و طناب های پلاستيکی قطور از سقف آويزان را نمی ديدند، نمی دانستند آنها را به سوی قتلگاه می برند.

اما اعدامی ها چگونه انتخاب می شدند و در کدام دادگاه به مرگ محکوم می شدند؟ تجديد نظر در حکم که نه به سود محکوم بلکه با در نظر گرفتن اشد مجازات بود، بر اساس کدام روال قانونی طی می شد؟

مهدی اصلانی، زندانی پيشين زندان گوهردشت، به راديو فردا چنين می گويد: « بهانه اعدام های سال ۶۷، بين نيروهای مذهبی و غير مذهبی کاملا متفاوت بود. نيروهای مذهبی که عمدتا از سازمان مجاهدين خلق بودند به بهانه محارب پای چوبه های دار رفتند و نيروهای چپ به بهانه ارتداد. کليدی ترين سؤال از نيروهای چپ اين بود که مسلمانی يا مارکسيست؟ سرنوشت تمام کسانی که پاسخشان مارکسيست هستم بود، از قبل تعيين شده بود.»

بی اطلاعی خانواده ها

اما خانواده های زندانيان اعدام شده تا ماه ها در بی خبری به سر می بردند. ملاقات با زندانيان قطع شده بود و گاه به خانواده هايی که پافشاری می کردند، گفته می شد زندانی آنان به زندان ديگری منتقل شده است و تا اطلاع ثانوی ملاقات ندارد.

منيره برادران، نويسنده کتاب های «حقيقت ساده» و «عليه فراموشی» و برنده جايزه جامعه حقوق بشر آلمان همراه سيمين بهبهانی شاعر نام آشنای معاصر، حال و روز خانواده ها را پس از برقراری دوباره ملاقات ها و باخبر شدن از آن چه اتفاق افتاده است اين گونه توضيح می دهد: « نيمه دوم مهرماه بود که وضع تغيير کرد. شلاق ها قطع شد و روزنامه و تلويزيون آمد و ملاقات ها دوباره برقرار شد. ما تازه از آن به بعد از گريه های بی امان خانواده ها توانستيم بفهميم چه فاجعه ای اتفاق افتاده است. به خانواده اعدام شدگان، لباس های درهم ريخته عزيزانشان را تحويل می دادند.»

«کانال هایی برای دفن قربانیان»

بانو صابری فومنی، زندانی پيشين و همسر عباسعلی منشی رودسری، زندانی اعدام شده سال ۶۷ در گفت وگو با راديو فردا از اين می گويد که چگونه خانواده ها از محل دفن برخی از کشته شدگان آگاهی يافته اند.

وی می گوید: « قبل از اين که به ما خبر اعدام عزيزانمان را بدهند، خانواده هايی که برای فرزندانشان که قبل از اعدام های سال ۶۷ کشته شده بودند به خاوران می رفتند، متوجه می شوند که در خاوران بوی تعفن زياد است و در بعضی قسمت ها دست انسان يا گوشه پتو پيداست. زمين را می شکافند و می فهمند اجساد زيادی روی هم دفن شده اند. از اين صحنه عکس می گيرند و اين عکس ها در خارج از کشور چاپ می شود، بدون اين که ما اطلاعی داشته باشيم. اکنون همه ما می دانيم که تمام اعدام شدگان در دو کانالی که در خاوران حفر شده به صورت دسته جمعی و با لباس دفن شده اند.»

برای خاکسپاری اين قربانيان در گورهای دسته جمعی و در کانال هايی به عرض دو متر و طول ده متر، آيا توجيهی شرعی يا قانونی می توان يافت؟

ناصر زرافشان، وکيل شماری از خانواده های اعدام شدگان سال ۶۷ و وکيل قربانيان قتل های سياسی در سال ۱۳۷۷ موسوم به «قتل های زنجيره ای» در اين باره به راديو فردا می گويد: « اين مسئله هيچ توجيهی ندارد. حتی برای مراسم اعدام نيز آيين نامه وجود دارد و از ديدگاه شرعی ميت احترامی دارد که هيچ کدام از اينها رعايت نشده است. حقوق و مقرراتی که حتی در مورد مجرمان عادی رعايت می شود، برای اين اعدام شدگان رعايت نشده است.»

بازماندگان کشتار مخفيانه و گروهی سال ۱۳۶۷ سال هاست که در دهه نخست شهريورماه، در گورستان خاوران تهران و در شهرستان ها در خانه های يکديگر گرد می آيند تا سوگواری کنند و ياد عزيزانشان را گرامی بدارند.

اگر چه بسياری از آنان از محل خاکسپاری دقيق عزيز خود آگاهی ندارند و از همان نخستين سالگرد اين اعدام های جمعی با تهديد و آزار و گاه دستگيری و بازداشت روبرو بوده اند.

محمدرضا معينی، زندانی پيشين که برادر و سه تن ديگر از بستگان خود را در جريان اعدام های جمعی سال ۶۷ از دست داده است، به راديو فردا می گويد:« روز دهم شهريور سال ۶۸ که اولين سالگرد اين اعدام ها بود، تعداد زيادی از خانواده ها آنجا جمع شدند که با واکنش وسيع و شديد نيروهای دولتی مواجه شدند. تعداد زيادی را دستگير کردند، عکس ها را شکستند و پدر و مادرهای پير را روی زمين می کشيدند و می خواستند مانع شوند.»

اين بازماندگان در عين نکوداشت، يک خواسته مشترک را نيز در دل می پرورانند و آن اميد به رمزگشايی از اين راز اگر چه در آينده است.

محمدرضا معينی می گويد: « اين فاجعه يک فاجعه ملی است و پرونده آن بايد بازگشايی شود. گشايش اين پرونده فقط درمان درد خانواده ها نيست بلکه روشن شدن همه حقايق پيرامون اين جنايت است که با مشارکت همگان محقق می شود. اين مسئله در راستای همين جنبشی است که برای عدالت و حقوق انسانی در ايران آغاز شده است.»

امسال در بيستمين سالگرد اعدام های گروهی سال ۶۷ در زندان های جمهوری اسلامی ايران و در حالی که قرار است خانواده های اين گروه از اعدام شدگان، در روز جمعه هشتم شهريورماه در تهران، شهرستان ها و در خارج از کشور به روال هر سال به سوگ و نکوداشت بنشينند، سازمان عفو بين الملل در اطلاعيه ای نگرانی خود را از اين که مقام های جمهوری اسلامی مانع برگزاری اين گردهمايی در داخل کشور شوند، ابراز داشته است و از حکومت کنونی ايران خواسته است از حضور بازماندگان قربانيان در گورستان خاوران در جنوب تهران جلوگيری نکنند.

radiofarda.com

احتمال بازگرداندن سه بهايی بازداشت شده در يمن به ايران

نماينده جامعه بهاييان در سازمان ملل هشدار داد: احتمال می رود سه بهايی ايرانی که هفته گذشته در صنعا، پايتخت يمن، بازداشت شدند به ايران تحويل داده شوند.

بر پايه بيانيه بانی دوگال، نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل متحد، اين سه نفر از ۲۵ سال پيش در يمن سکونت داشته اند و «مقامات يمنی آنها را مظنون به ارتداد» دانسته اند. مقام های يمنی تا کنون در باره اين گزارش واکنشی نشان نداده اند.

جامعه جهانی بهايی گفته است: اين سه نفر، با نام های ضياءالله پوراحمری، کيوان قدری و بهروز روحانی، در يمن به کارهای تجاری اشتغال داشته اند.

در بيانيه خانم دوگال ذکر شده است که بازداشت اين سه نفر در شب بيستم ماه اوت، و پس از تفتيش چندين خانه و ضبط اوراق، لوح های فشرده، عکس ها و يک دستگاه رايانه صورت گرفته است.

به گفته وی، «اين فکر در ما قوت می گيرد که چه بسا دولت يمن در صدد تحويل (سه نفر دارنده گذرنامه ايرانی) به ايران باشد. يعنی جايی که دولت به طور سازماندهی شده کارزاری عليه بهاييان به راه انداخته است.»

نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل عميقا ابراز نگرانی کرده است که بازداشت اين بهاييان بدون هيچ اتهامی و تنها بخاطر عقيده آنها بوده است.
همراه با سه ايرانی يادشده يک شهروند بهايی عراقی نيز (به نام صيفی ابراهيم صيفی) در ميان بازداشت شدگان است که در خطر بازگشت به عراق قرار دارد.

نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل همچنين عميقا ابراز نگرانی کرده است که بازداشت اين بهاييان بدون هيچ اتهامی و تنها به خاطر عقيده آنها بوده است.

مطابق اصل ١٣ قانون اساسی جمهوری اسلامی تنها اديان زردشتی، کليمی و مسيحی اديان رسمی کشور هستند و بهاييت در زمره اديان رسمی نيست.

اوايل مردادماه سال جاری وب سايت جامعه بين المللی بهايی اعلام کرد که پيروان ديانت بهايی در استان های فارس و کرمان مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند.

به نوشته اين سايت، آتش زدن عمدی خانه ها و وسائل نقليه بهاييان در ايران تازه ترين روش اعمال خشونت عليه آنهاست. 25 ارديبهشت ماه امسال نيز شش تن از رهبران جامعه بهاييت در ايران بازداشت شدند که اطلاعات چندانی از وضعيت آنان منتشر نشده است.

مقام های قضايی جمهوری اسلامی ايران می گويند که افراد بازداشت شده متهم به اقدام عليه امنيت ملی هستند.

مجامع بين المللی از جمله اتحاديه اروپا در بيانيه های مختلفی نسبت به اعمال فشار و آزار و اذيت اقليت بهايی در ايران هشدار داده و از جمهوری اسلامی خواسته اند تا به اين روند پايان دهند.

ثقفی خراسانی، عضو کانون نویسندگان، پس از احضار بازداشت شد

گزارش های رسیده حاکی است که علیرضا ثقفی خراسانی، روزنامه نگار، عضو کانون نویسندگان ایران و کانون مدافعان حقوق کارگران بازداشت و همسر و پسر بزرگ وی احضار شده اند.

بر اساس گزارش ها منابع مختلف، آقای ثقفی خراسانی که روز دوشنبه به مرکز پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده بود، روز سه شنبه به دفتر این مرکز در خیابان صبا مراجعه کرد .
به گفته یکی از نزدیکان این روزنامه نگار، بازجوی آقای ثقفی خراسانی روز چهارشنبه در تماس تلفنی با خانواده وی خبر داده است که وی در زندان اوین به سر می برد.



این شخص که نخواست نامش فاش شود به «رادیو فردا» گفت که بازجوی آقای ثقفی این موضوع را به پسر کوچک او گفته و در عین حال، اتهام او را نیز ذکر نکرده است.



درهمین حال، هاله صفرزاده، همسر و محسن، پسر بزرگ علیرضا ثقفی خراسانی، نیز پس از احضار تلفنی توسط وزارت اطلاعات ایران، روز چهارشنبه به مرکز پیگیری این وزارتخانه مراجعه کردند که تا ظهر روز چهارشنبه، خبری در مورد این دو به دست نیامد.



خبر انتقال آقای ثقفی خراسانی به زندان اوین در حالی داده شد که ماموران وزارت اطلاعات در مراجعه خانواده اش به این دستگاه امنیتی گفته بودند که تحقیق از وی ظهر روز سه شنبه پایان یافته و او از آن محل خارج شده است.



بازداشت آقای ثقفی پس از آن صورت گرفت که وی در هفته های گذشته مورد تهدیدهای تلفنی قرار گرفته بود، و به گفته چند تن از فعالان کارگری، انتظار بازداشت او وجود داشت.



این تهدیدها بیشتر به دلیل فعالیت های صنفی کارگری این روزنامه نگار مطرح شده بودند.



آقای ثقفی خراسانی پیش از این سردبیری ماهنامه «راه آینده» را بر عهده داشت که پس از هشت شماره، توقیف شد. این ماهنامه به طور عمده، مسائل کارگری در ایران را منعکس می کرد و نشریه ای مستقل بود.



وی در آن زمان در گفت و گو با «رادیو فردا» در خصوص دلیل توقیف این ماهنامه اظهار داشت: «به طور مشخص، ما فکر می کنیم از ادامه کار مجله راه آینده به علت روش مستقلی که داشت، جلوگیری شده است.»



علیرضا ثقفی خراسانی همچنین گفت: «راه آینده به طور مشخص از منافع کارگران و مردم ایران، منافع کارگران و مردمی که در پی هجوم سرمایه جهانی و همراهی آن توسط دستگاه سرکوب داخلی، به بدترین وجه در حال پایمال شدن است، دفاع می کرد.»



سردبیر راه آینده اشاره کرد که مستقل بودن این ماهنامه باعث شد که تحت فشار قرار گیرد و افزود: «ما در هشت شماره مجله، هیچ گونه کمک دولتی نگرفتیم و آنها فکر می کردند ما از نظر مالی دچار مشکل می شویم. ما در این مدت از هر نظر تحت فشار بودیم، چه از نظر چاپخانه ها که مجله ما را چاپ نمی کردند و یا دکه ها که مجله ما را نمی فروختند. حتی در پخش پست، در بسیاری از اوقات، کارتن های ما در اداره پست گم می شد و جواب درستی به ما نمی دادند.»



افزایش فشار بر فعالان کارگری



احضار علیرضا ثقفی خراسانی، همسر و پسرش و بازداشت او در حالی اتفاق می افتد که در ماه های اخیر فضا بر فعالان کارگری در ایران تنگ تر شده است.



در همین ارتباط، می توان به صدور احکام شلاق و زندان علیه چهار نفر از شرکت کنندگان در مراسم روز جهانی کارگر، اول ماه مه، در سال جاری در سنندج، اشاره کرد.



بر اساس اطلاعیه اتحادیه آزاد کارگران ایران، بر اساس حکم دادگاه شعبه ۱۰۱ جزایی سنندج، سوسن رازانی و شیوا خیر آبادی، هر یک به چهار ماه زندان و ۱۵ ضربه شلاق، عبدالله خانی به ۹۱ روز زندان و ۴۰ ضربه شلاق و سید غالب حسینی به شش ماه زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده اند.



اتهام این چهار نفر، اخلال در نظم عنوان شده است. در ماه های اخیر، تعدادی از فعالان اجتماعی درایران، از جمله فعالان کارگر و زن، از سوی دادگاه های جمهوری اسلامی ایران به تحمل ضربات شلاق محکوم شده اند.



اتهام این فعالان و سایرین که احضار، بازداشت و یا محاکمه شده اند، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی، اخلال در نظم و شرکت در تجمع غیرقانونی است.



این قبیل اتهامات تکذیب فعالان اجتماعی و انتقاد سازمان های حقوق بشری را به دنبال داشته است.



همچنین حدود دو ماه از بازداشت غلامرضا غلامحسینی، یکی از اعضای فعال سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، می گذرد و خانواده وی قادر به تهیه وثیقه ۲۰۰ میلون تومانی اعلام شده از سوی دادگاه انقلاب نیستند.



آقای غلامحسینی که به علت فعالیت سندیکایی از کار بیکار شده بود، پس از دریافت رای بازگشت به کار از سوی هیئت حل اختلاف اداره کار غرب تهران به شرکت واحد مراجعه کرد، اما از بازگشت به کار وی ممانعت به عمل آمد.



از آنجا که هیچ مسئولی جواب در خور تاملی به وی نمی داد و به مسئولین ارشد شرکت واحد و شهرداری هم دسترسی نداشت، هنگامی که مطلع شد جشنی به مناسبت گرامیداشت روز زن ترتیب داده شده است و در آن شهردار تهران و مدیریت شرکت واحد حضور خواهند داشت، تصمیم گرفت تا به عنوان یک کارگر شرکت واحد در این جشن حضور پیدا کند تا شاید بتواند با دیدار مدیران و شهردار تهران به سر کار بازگردد.



گزارش ها حاکی است که به محض ورود او به مکان برگزاری جشن، توسط مامورین بازداشت و به پلیس امنیت تحویل داده شد. وی روز بعد به دادگاه انقلاب انتقال یافت و از آنجا نیز به زندان اوین منتقل شد.



سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در بیانیه ای که روز سوم شهریور ماه منتشر کرد، ادامه بازداشت غلامرضا غلامحسینی را «نقض بی قید و شرط حقوق سندیکایی و حقوق بشر» دانسته و از تمام فعالین حقوق کارگران و اتحادیه های کارگری خواهان حمایت از کارگران زندانی تا آزادی آنها شده است.



بازداشت آقای غلامحسینی در شرایطی روی داده است که بیش از ۱۳ ماه از بازداشت منصور اسانلو، رییس هیئت مدیره این سندیکا به اتهام اقدام علیه امنیت ملی می گذرد.

به محکومیت یوسف بنی طُرُف اعتراض شد

6 شهریور 1387


27 اوت 2008
گزارشگران بدون مرز، محکومیت یوسف بنی طُرُف، نویسنده ایرانی عرب تبار و عضو کانون نویسندگان ایران به پنج سال زندان را محکوم خوانده است. بگفته صالح نيکبخت، وکیل مدافع یوسف بنی طرف، اتهام موکلش، اجماع و تبانی برای برهم زدن امنيت داخلی جمهوری اسلامی و تشویش اذهان عمومی بوده است. وکیل یوسف بنی طرف افزوده است که سوابق اتهامی موکلش به رویداد ۲۶ فروردين سال ۸۴ بازمي گردد که در آن، گروهی از مردم اهواز عليه نامه یی درباره تغييربافت قومی استان خوزستان، که بعداً گفته شد جعلی بوده است، اعتراض کردند. آقای نیکبخت گفته است که به حکم محکومیت موکلش که نوزدهم مردادماه صادر شد، اعتراض کرده و موکلش هم اکنون به قبد وثیقه آزاد است.

جمع بندی وضعیت حقوق بشر در دانشگاه تبریز در یک سال گذشته

جمع بندی وضعیت حقوق بشر در دانشگاه تبریز در یک سال گذشته

6 شهریور 1387

دانشجویان دانشگاه تبریز سال تحصیلی 86-87 را چگونه گذراندند

جمع بندی وضعیت حقوق بشر در دانشگاه تبریز در یک سال گذشته





سال86




روز سه شنبه 8 خرداد(سال 86) کميته انضباطي دانشگاه تبريز دانشجويان زير را به اين کميته احضار کرد: وحيد دهقاني، فراز زهتاب، آيدين خواجه اي، مقصود عهدي، منصور امينيان، هادي بهادري، آيدين غفارنژاد، ابراهيم زينالي، امين امامي، علي داور، بابک رحمتي، نعيم احمدي، ناهيد بابازاده، بهنام زالي و صمد پاشایی.



در این ایام مجوز نشریه \"آذربایجان شناسی\" نشريه ي داخلي و رسمي کانون آذربایجان شناسی دانشگاه تبریز از سوی مسئولین این دانشگاه به مدت 1 سال به حالت تعلیق در آمد.


روز 9 تیر ماه86 کمیته انضباطی دانشگاه تبریز ۱۴ تن از فعالین دانشجویی آذربایجان در این دانشگاه را به تعلیق از تحصیل محکوم کرد. در این روز کمیته انضباطی این دانشگاه فعالین دانشجویی هویت طلب ترک به نامهای بابک رحمتی (مدیر مسئول نشریه دانشجویی گونش)، منصور امینیان (مسئول تشكيلات انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده ي فني)، هادی بهادری (دبیر کانون آذربایجان شناسی)، ابراهیم زینالی (مدیر مسئول نشریه کانون آذربایجان شناسی)، وحید دهقانی (مسئول روابط عمومي انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده ي فني)، فراز ذهتاب (عضو شوراي مركزي انجمن ادبي سهند)، آیدین خواجه ای (عضو شوراي مركزي انجمن ادبي سهند)، مقصود عهدی (عضو شوراي مركزي انجمن ادبي سهند)، علی داور (دانشجوي مهندسي برق)، امین امامی (عضو شوراي مركزي انجمن ادبي سهند)، آیدین غفارنژاد (عضو شوراي مركزي كانون آذربايجان شناسي) و نعیم احمدی (مسئول تشكيلات انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده ي علوم طبيعي) را به دو ترم تعلیق از تحصیل و حامد توفیق (دبیر سیاسی شوراي مركزي انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تبريز و علوم پزشكي)، و بهنام زالی (مسئول تشكيلات انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده ي كشاورزي) را به یک ترم تعلیق از تحصیل محکوم کرد. همچنین کمیته انضباطی دانشگاه تبریز پرونده مقصود عهدی را به کمیته مرکزی انضباطی وزارت علوم (مركز) ارسال نمود.


در روز 30 آبان ماه 86سرانجام مسئولین دانشگاه تبریز توانستند با فشار های غیر اخلاقی خود انجمن ادبی _فرهنگی سهند را به تعطیلی بکشانند. انجمن ادبی سهند در زیر فشارهای حراست و مخالفت های مسئولین بعد از اندکی تاخیر از اواخر مهر در حال برگذاری بود که بعد از برگزاری 4 جلسه زیر این فشارها و احضارها به تعطیلی کشانده شد.


در روز اول بهمن 86دادگاه محاکمه دانشجویان هویت طلب تبریز به نام های حسین یوسفی و غفور حبیب پور برگزار گردید.(احکام صادره برای این دانشجویان 6 ماه حبس تعزیری می باشد)





سال 87

مقارن ظهر یکشنیه 22 اردیبهشت ماه، دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتراض به اعمال فشار بر دانشجویان و اقدام حراست و رئیس این دانشگاه در تعلیق و اخراج ازدانشگاه فعالین دانشجویی(به دلیل کارشکنی های مسئولین این دانشگاه در برگزاری جلسه دفاعیه سجاد رادمهر از پایان نامه کارشناسی ارشد )، دست به تحصن زدند که پس از ساعاتی با قبول خواسته های دانشجویان از طرف مسئولین دانشگاه به این تحصن پایان داده شد.



همچنین در سال 87 سازمان سنجش از صدور کارنامه برای 4 تن از دانشجویان دانشگاه تبریز به نامهای صمد پاشایی،امین امامی،ناهید بابازاده و نادر مهد قره باغ خودداری کرده و این دانشجویان را حق تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم نمود ...



در پی اعتراضات دانشجویان دانشگاه تبریز نسبت به مسائل دانشجویان ستاره دار و اقدامات غیرقانونی حراست، ۳۷ تن از دانشجویان به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شدند.
مسئولین، تحصن محدود روز ۶ تیر را علت احضار بی سابقه ۳۷ نفر عنوان کرده اند. روز پنج شنبه ۶ تیر، تجمع اعتراض آمیز در خوابگاه شهرک امام در اعتراض به کارشکنی های مسئولین حراست دانشگاه که با ایجاد اختلاف بین دانشجویان قومیت های مختلف، قصد تفرقه افکنی بین دانشجویان را داشتند، برگزار شده بود.

نهادهای امنیتی دانشگاه با دستاویز قرار دادن تحصن ۶ تیر، افرادی را به کمیته انضباطی فرا خوانده اند که حتی در محل تجمع نیز حاضر نبوده و از فعالین دانشجویی محسوب می گردند.
در حالی که روز یکشنبه ۱۶ تیر، تاریخ احضار دانشجویان عنوان شده بود که شنبه ۱۵ تیر، امتحانات تمامی دانشکده های دانشگاه تبریز به پایان رسید.

در حكم كميته انضباطي \" توهين به شعائر اسلامي و ملي و اقدام عليه نظام جمهوري اسلامي \" و \" ايجاد وقفه در نظم خوابگاه \" به عنوان اتهام براي او قيد شده اند. اما به نظر مي رسد عامل اصلي محكوميت او، اقدامات و اعتراضات اخير وي در راستاي دفاع از حق مسلم خود براي ادامه تحصيل مي باشد.

احکام انضباطی دانشجویان محرومیت از تسهیلات رفاهی و خوابگاه و نیز توبیخ کتبی با درج در پرونده می باشد.



1- منصور امینیان(تاریخ دستگیری 30 مرداد87)

منصور امینیان از فعالین هویت طلب با سابقه در دانشگاه تبریز می باشد. او دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشکده فنی، سردبیر نشریه ستارخان و عضو هیئت تحرییه نشریات دانشجویی چون آراز و اوزلوک در دانشگاه تبریز می باشد.

مهندس امینیان متولد 1363 و دانشجوی کارشناسی مکانیک در دانشگاه تبریز می باشد و دوره کارشناسی را نیز در دانشگاه تبریز گذرانده است.

منصور امینیان در جریان تحصن های خرداد 86 تبریز به کمیته انضباطی احضار شده به دلیل فارغ التحصیلی، محکومیت یک ترم محرومیت وی در حکم ثانویه به \"اخطار کتبی و درج در پرونده\" تبدیل شد.

2- مقصود عهدی(تاریخ دستگیری 30 مرداد)

وی عضو شورای انجمن اسلامی دانشکده انسانی، عضو شورای مرکزی انجمن ادبی سهند عضو هیئت تحریریه ی نشریات دانشجویی همچون ستار خان و چیلتیک می باشد.

مقصود به دلیل تحصن های خرداد 86 و همچنین برگزاری انتخابات انجمن اسلامی دانشکده انسانی و سخنان وی در محکومیت تیراندازی ماموران امنیتی به سمت معترضان خرداد 85 تبریز در تریبون آزاد سال 86 به کمیته انضباطی فراخانده می شود و پرونده ی وی به کمیته انضباطی کل در تهران جهت صدور حکم فرستاده می شود. با فرستاده شدن پرونده مقصود عهدی به کمیته انضباطی مرکز بیم اخراج وی از دانشگاه مطرح می شود ولی در نهایت او به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم می شود که در حکم تجدید نظر یک ترم آن به حالت معلق در می آید.

مقصود ترم اول سال تحصیلی 86-87 را در محرومیت از تحصیل سپری می کند و به دنبال آن حضور وی در محوطه دانشگاه ممنوع می شود.

3-امیر مردانی(تاریخ دستگیری 23 مرداد)

امیر مردانی دانشجوی ترم آخر رشته برق دانشگاه تبریز سابقه یکبار دستگیری دیگر را در اول مهر ماه سال ۸۵ را در رابطه با اعتراضات در مورد ممنوعیت زبان مادری در مدارس را نیز دارد.

4-سجاد رادمهر(تاریخ دستگیری 27 تیر)

سابقه فعالیت : عضو سابق شورای انجمن اسلامی2 دانشکده فنی دانشگاه تبریز- عضو هیئت نظارت کانون نشریات دانشجویی آذربایجان - سردبیر نشریات دانشجویی توقیف شده \"آراز\" و \" اؤزلوک\"- عضو شورای انجمن ادبی سهند3 به مدت شش سال.

سابقه مجازات: محرومیت از امکانات رفاهی و خوابگاهی دانشگاه تبریز به مدت 4 ترم در دوره کارشناسی. منع موقت از تحصیل به مدت یک ترم در نیمسال دوم سال تحصیلی 86-87 به دلیل اعتصاب غذا و اخلال در نظم دانشگاه که طی حکم کمیته بدوی انضباطی دانشگاه تبریز صادر شده است.

5-فراز ذهتاب(تاریخ دستگیری 27 تیر)

دانشجوی رشته حقوق و عضو انجمن اسلامی دانشکده علوم انسانی،فراز پیشتر به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.



6-آیدین خواجه ای(تاریخ دستگیری 27 تیر)

دانشجوی رشته حقوق و عضو انجمن اسلامی دانشکده علوم انسانی،فراز پیشتر به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.



7-داریوش حاتمی(تاریخ دستگیری 27 تیر)

وی افسر وظیفه ارتش است و احتمالا به دلیل دوستی با سجاد رادمهر و هم منزل بودن با وی دستگیر شده است.

حاتمی در سالهای 81 و 83 نیز بازداشت شده بود که در سال 83 نیز به 1 سال حبس محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر به 4 ماه تقلیل یافت.

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]